هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و دل‌باختگی خود سخن می‌گوید و از درد فراق و ناله‌های شبانه خود می‌نالد. او از تأثیر عمیق عشق بر جان خود یاد می‌کند و از زلف یار به عنوان زنجیری یاد می‌کند که او را اسیر کرده است. شاعر نصیحت دیگران را نمی‌پذیرد و تنها به عشق خود فکر می‌کند.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند فراق و درد عشق نیاز به تجربه و بلوغ عاطفی دارد.

غزل شمارهٔ ۷

میزند غمزهٔ مرد افکن او تیر مرا
دوستان چیست در این واقعه تدبیر مرا

من دیوانه نه آنم که نصیحت شنوم
پند پیرانه مده گو پدر پیر مرا

منم و نالهٔ شبگیر بدین سان که منم
کی به فریاد رسد نالهٔ شبگیر مرا

صنما عشق تو با جان بدر آید ناچار
چون فرو رفت غم عشق تو با شیر مرا

گر نه زنجیر سر زلف تو باشد یکدم
نتوان داشت در این شهر به زنجیر مرا

حلقهٔ زلف تو در خواب نمودند به من
جز پریشانی از آن خواب چه تعبیر مرا
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.