هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از دیوانگی و مستی ناشی از عشق سخن می‌گوید. شاعر از زلف و نرگس معشوق خود به عنوان عوامل دیوانگی و جذب به میخانه یاد می‌کند. او از غم عشق و هوس دلش به بناگوش معشوق می‌گوید و اشک‌هایش را مانند دانه‌های درشت توصیف می‌کند. شاعر آرزو می‌کند که در حضور معشوق مانند پروانه بسوزد و از واعظی که دردسر ایجاد می‌کند، شکایت دارد. در نهایت، او تصمیم می‌گیرد دیوانگی پیشه کند تا واعظ او را فراموش کند و از می مهر معشوق مست شود، به حدی که دیگر هوس ساغر و پیمانه نداشته باشد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به مستی و دیوانگی ممکن است برای سنین پایین مناسب نباشد.

غزل شمارهٔ ۶

میکند سلسلهٔ زلف تو دیوانه مرا
میکشد نرگس مست تو به میخانه مرا

متحیر شده‌ام تا غم عشقت ناگاه
از کجا یافت در این گوشهٔ ویرانه مرا

هوس در بناگوش تو دارد دل من
قطرهٔ اشگ از آنست چو دردانه مرا

دولتی یابم اگر در نظر شمع رخت
کشته و سوخته یابند چو پروانه مرا

درد سر میدهد این واعظ و میپندارد
کالتفاتست بدان بیهده افسانه مرا

چاره آنست که دیوانگیی پیش آرم
تا فراموش کند واعظ فرزانه مرا

از می مهر تو تا مست شدم همچو عبید
نیست دیگر هوس ساغر و پیمانه مرا
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.