هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و دلباختگی خود به معشوق سخن می‌گوید. او بیان می‌کند که عشق، او را از دنیا و دین رها کرده و غم، همنشین او شده است. شاعر از آتش عشق و بی‌قراری خود می‌گوید و آرزو می‌کند که حتی سایه‌ای از معشوق بر سر او بیفتد. در نهایت، او از بی‌توجهی معشوق به خود گلایه می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و غم‌انگیز است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و اصطلاحات شعری نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

غزل شمارهٔ ۳

شوریده کرد شیوهٔ آن نازنین مرا
عشقش خلاص داد ز دنیا و دین مرا

غم همنشین من شد و من همنشین غم
تا خود چه ها رسد ز چنین همنشین مرا

زینسان که آتش دل من شعله می زند
تا کی بسوزد این نفس آتشین مرا

ای دوستان نمی دهد آن زلف بی قرار
تا یک زمان قرار بود بر زمین مرا

از دور دیدمش خردم گفت دور از او
دیوانه می کند خرد دوربین مرا

گر سایه بر سرم فکند زلف او دمی
خورشید بنده گردد و مه خوشه‌چین مرا

تا چون عبید بر سر کویش مجاورم
هیچ التفات نیست به خلد برین مرا
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.