هوش مصنوعی: شاعر در این متن از نجات یافتن از غم و اندوه در سحرگاهی خاص و دریافت موهبت‌های معنوی مانند آب حیات و باده‌ی تجلی صفات الهی سخن می‌گوید. او از شبی مقدس (شب قدر) یاد می‌کند که در آن تازه‌براتی به او داده شده و از صبر و ثبات در برابر جور و جفا صحبت می‌کند. شکرگزاری او ناشی از صبری است که به او عطا شده و این موهبت‌ها را نتیجه‌ی همت حافظ و انفاس سحرخیزان می‌داند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عرفانی و مذهبی عمیق است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با مفاهیم فلسفی و دینی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۱۸۳

دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند

بیخود از شعشعه ی پرتو ذاتم کردند
باده از جام تجلی صفاتم دادند

چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی
آن شب قدر که این تازه براتم دادند

بعد از این روی من و آینه ی وصف جمال
که در آن جا خبر از جلوه ی ذاتم دادند

من اگر کامروا گشتم و خوشدل چه عجب
مستحق بودم و این‌ها به زکاتم دادند

هاتف آن روز به من مژده ی این دولت داد
که بدان جور و جفا صبر و ثباتم دادند

این همه شهد و شکر کز سخنم می‌ریزد
اجر صبریست کز آن شاخ نباتم دادند

همت حافظ و انفاس سحرخیزان بود
که ز بند غم ایام نجاتم دادند
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۸۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۸۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.