هوش مصنوعی:
این شعر تصویری از یک میکده (شرابخانه) را ترسیم میکند که در آن شور و هیجان، موسیقی، و مستی حاکم است. شاعر با توصیف صحنههایی مانند مغنیان سرمست، مطربان رقصان، و پیرمردی مست که شراب را در آغوش گرفته، فضایی پر از شادی و بیخیالی را به تصویر میکشد. در پایان، شاعر با اشاره به ناپایداری زندگی و بیثمری غم خوردن برای دنیا، مخاطب را به نوشیدن شراب و لذت بردن از لحظه دعوت میکند.
رده سنی:
18+
این شعر به موضوعاتی مانند شراب و مستی میپردازد که ممکن است برای مخاطبان زیر 18 سال مناسب نباشد. همچنین، مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی موجود در شعر ممکن است برای کودکان و نوجوانان قابل درک نباشد.
شمارهٔ ۳۴
سحر به میکده یارب چه بانگ بود و خروش
که نی به چنگ کسی بود و خنب می در جوش
مغنیان همه سرمست و مطربان رقاص
رسیده تا به ثریا صدای نوشانوش
نشسته پیر خرابات مست لایعقل
صراحی می حمرا گرفته در آغوش
بگفتمش که صبوح است و وقت استغفار
به خنده گفت که گر عاقلی برو خاموش
چو نیست عاقبت کار هیچ کس معلوم
چه طیلسان تو و چه سبوی باده بدوش
ترا که عاقبت کار خاک باید شد
غم جهان چه خوری باده مروق نوش
به رهن باده کن امروز خرقه را صوفی
مرقع ار چه نباشد برو خطا می پوش
که نی به چنگ کسی بود و خنب می در جوش
مغنیان همه سرمست و مطربان رقاص
رسیده تا به ثریا صدای نوشانوش
نشسته پیر خرابات مست لایعقل
صراحی می حمرا گرفته در آغوش
بگفتمش که صبوح است و وقت استغفار
به خنده گفت که گر عاقلی برو خاموش
چو نیست عاقبت کار هیچ کس معلوم
چه طیلسان تو و چه سبوی باده بدوش
ترا که عاقبت کار خاک باید شد
غم جهان چه خوری باده مروق نوش
به رهن باده کن امروز خرقه را صوفی
مرقع ار چه نباشد برو خطا می پوش
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.