اشعار آیینی و عاشقانه

#در_مدح_حضرت_علی_اصغر_سلام_الله_علیه


جان مردان جهان قربان آن طفل صغیر

کز برای دین خود ، مردانه جان افشان شدست


تا ابد آباد گردد مَدْرس دین مبین

کاینچنین طفلی فدای مکتب قرآن شدست


نی عجب این طفل گر جانانه شد بر جان ِ جان

کز دل و جانش فدای حضرت جانان شدست


در ره دین تا که قربانان چنین قربانی اند

شاه دین را امر صعب ِ نهضتش آسان شدست


از برای کشتی ِ آن ناخدای کربلا

بادبانی ره گشا در ورطهء طوفان شدست


آتشی جانسوز افکندش به دل عشق نگار

از لهیب آن شرارش اینچنین عطشان شدست


آن لب خشکیده رشک آب حیوان بود و بس

با چُنان لب ، سلسبیل و کوثرش ارزان شدست

ترسم همه اینست که تا دیر شود

بی جان شود از زندگی اش سیر شود


با خاکِ تو این خاک سرشته ست، رفیق!

نگذار که این خاک، زمینگیر شود