تو هم بنویس! مجموعه خودت رو بساز! افزودن مجموعه جدید
منم از جنس سیگار و تراس و چایی و گاهی کمی شعرم من برایت نعره ای یا لحظه ای از ماتم ساکت شدن هستم تنی دارم که از سرمای تن فرسوده ساز باد ها رنجور دلی از دیدنت در گاه و بی گاه زمان مخمور نگاهی خسته و آلوده در چشمان وهم آلود شبم با ماهتاب و بوسه ای روشن دلم با بوسه ای روشن و چشم ام بوسه ات حرفش به این بین آمده ، روشن منم چایی به دست و دود بر دندان نشسته در تراسی سرد و خالی از حضورت انتظاری میکشم هی پک به پک تا می پکد سیگار حتی در میان بازوان پر ز زور دوری و حسرت و آخر سر به خود می آیم و میبینم این من شدم از جنس سیگار و غم و چایی و دیوار و تراس و ..... آخر کجایی تو....
این نوشته را بشنوید

این نوشته را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط نوشته با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.