عبارات مورد جستجو در ۳۴۴۱ گوهر پیدا شد:
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۵۳۱
راه نشاط بر دل دیوانه بسته ایم
ما راه آشنایی بیگانه بسته ایم
از چشم زخم توبه مبادا شکسته دل
عهدی که ما به شیشه و پیمانه بسته ایم
غیرت شهید بی ادبی های طرز ماست
از موم، نخل ماتم پروانه بسته ایم
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۵۳۶
ما را به تو شد راهنما راهبر چشم
چون اشک نگردیم چرا گرد سر چشم؟
فریاد من از دست پریشان نظریهاست
چون نای بود ناله ام از رهگذر چشم
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۵۴۴
از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من
کز دوای تلخ بدخوتر شود بیمار من
جوش یکرنگی ز من نام و نشان برداشته است
می دهد آزار خود، هر کس دهد آزار من
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۵۶۳
چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پسر یارب
که پیغام زبانی را کند مکتوب سربسته!
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۵۹۵
تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من
شاخ گل است زخم نمایان به چشم من
گشته است از نظاره آن سرو جامه زیب
سوهان روح، سرو گلستان به چشم من
صبح دگر شود ز پی خواب غفلتم
خالی اگر کنند نمکدان به چشم من
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۶۲۶
راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون
گل از آتش، شکر از آب نیاید بیرون
نگه از چشم کبود تو چه خوش می آید
یوسف از نیل به این آب نیاید بیرون
در چنین فصل بهاری که گل از سنگ دمید
زاهد از گوشه محراب نیاید بیرون
نیست از ورطه افلاک خلاصی ممکن
به شنا موج ز گرداب نیاید بیرون
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۶۲۹
خوش است چاشنی سود در زیان دیدن
رخ بهار در آیینه خزان دیدن
چه خوب کرد که بلبل خزان ز گلشن رفت
شکسته رنگی گل را نمی توان دیدن
رویت که شست چهره به آتش نقاب ازو
شد مشرق ستاره و مه آفتاب ازو
چشم حیا مدار ز خوبان، که آینه است
امروز دیده ای که نرفته است آب ازو
جرات نگر که در قدح موم کرده ایم
آن باده ای که هست بط می کباب ازو
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۶۳۳
چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پسر یارب
که پیغام زبانی را کند مکتوب سربسته!
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۶۳۹
ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در گوشی
ندارد صفحه دوران چو من عاشق بناگوشی
مرا در قلزمی شور محبت می دهد جولان
که باشد آسمان آنجا حباب خانه بر دوشی
صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۷
زد غوطه بس که در تن خاکی روان ما
گردید رفته رفته زمین آسمان ما
صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۴۳
حسن عالمسوز دارد بی قرار اندیشه را
نقش شیرین نعل در آتش گذارد تیشه را
صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۴۸
بیخودی فرش است در چشم و دل بی تاب ما
چون ره خوابیده بیداری ندارد خواب ما
صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۵۲
دور شو ای آستین از دیده گریان ما
مو نمی گنجد میان گریه و مژگان ما
صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۶۰
توجه نیست با دلهای سنگین عشق سرکش را
نمی باشد به هم آمیزشی یاقوت و آتش را
صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۷۶
شود زیر و زبر مجموعه خاطر ز محفل ها
ز جمعیت پریشان می شود سی پاره دلها
صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۹۹
داغدار عشق را نور و صفای دیگرست
در نظرها سنگ آتش را جلای دیگرست
صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۱۰۶
آتشین رویی که داغ ما گلی از باغ اوست
دشت از چشم غزالان سینه پرداغ اوست
صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۱۳۱
بس که با سنگ ز سختی دل من یکرنگ است
سنگ بر شیشه من، شیشه زدن بر سنگ است
صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۱۳۸
باز سرمشق جنونم خط نازک رقمی است
که دو نیم است ز عشقش دل هر جا قلمی است
صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۱۹۶
دور ساغر بی هوای ابر پا در گل بود
بادبان کشتی می ابر دریا دل بود