عبارات مورد جستجو در ۳۷۸۶۴ گوهر پیدا شد:
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۷۰۶
خرسند نشد یار بسر بازی من
برخاست غنش بخانه پردازی من
از من به بها ی عشوه جان میخواهد
دل می گوید : بخر بانبازی من
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۷۰۸
ای یاد غمت مونس تنهایی من
وی خاک درت سرمۀ بینائی من
مگذار که فاش گردد اندر عالم
چون حسن تو حال دل سودایی من
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۷۱۴
شد راز من و تو ای صنم فاش کنون
افتاد میان خلق و او باش کنون
اکنون که شدند آگه ازین دشمن و دوست
باری نفسی بر آرو خوش باش اکنون
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۷۱۷
دیدی که ز ناز بودم ای ماه زمین
گردان شده چون پیاله زان دست بدین
باز آی و کنون چون خم می بازم بین
خونین دل و سر گرفته و خانه نشین
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۷۱۸
گر رای تماشا کنی ای دل منشین
بیرون جه از آن کمند زلف برچین
پیرامن چشمۀ حیات لب او ی
بگشای یکی دو چشم و آن سبزه ببین
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۷۱۹
آن قامت همچو سرو آزاد به بین
وان زلف پراگندۀ بر باد ببین
بر چهرۀ تو زلف و بر آن زلف گره
سبحان الله چه۹ بر چه افتاد ببین
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۷۲۱
گفتی ز برای می که کمتر خور ازین
آخر بچه عذر بر نداری سر ازین؟
عذرم رخ یارو بادۀ صبحدمست
انصاف بده چه عذر زوشن تر ازین؟
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۷۲۴
خون گشت دلم ز زخم بی مرهم او
بر خاک چنانکه می شمردم دم او
تا بازپسین نفس کز وکشت جدا
می گفت مرا که الله الله غم او
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۷۲۵
هر صبح که خندید زخندیدن او
دیدم دل خود چاک چوپیراهن او
هر شام که بگذشت ، شد از گریۀمن
همرنگ سرآستین من دامن او
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۷۲۶
مشکین سر زلف یا رو نازک تن او
کز ناز نگشت باد بیرامن او
یا رب که چه فرخنده و خوب افتادست
بخت کله و طالع پیراهن او
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۷۲۹
هرچند که رفت آبرویم با تو
جز دوستی و مهر نجویم با تو
بردی دلم ای ماه و بصد دل سختی
بس مختصر آیدم که گویم با تو
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۷۳۳
تا آتش مرگ دود بر کرد از تو
تا باد فنا گرد برآورد از تو
با اب دو دیده جفتم و فرد از تو
من بردم رنج و خاک برخود از تو
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۷۳۷
هر سال که تشریف دهی چون گل نو
با باد بود برفتنت بسته گرو
من لابه کنان چو بلبل اندر پی تو
تو خنده زنان گوش در اکنده ورو
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۷۳۹
آن شانه که از تو هست یک موی درو
چون ارّه کشم زبان زهر سوی درو
وان آینه یی که رری در روی تو کرد
چون قبله شب و روز کنم روی روی درو
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۷۴۶
از بند سخن لبم چو بگشاد گره
از خشم در ابروانش افتاد گره
بادست حدیث من واو آب لطیف
بر آب فتد ز جنبش باد گرده
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۷۴۸
ای دوست اگر نیی ز حالم آگاه
کز دست تو دارم همه احوال تباه
اینک چشمم گواه اگر رنجه شوی
در روی تو بگذرانم این هر دو گواه
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۷۴۹
ای راه وصال تو درازی کوتاه
جز بندگی تو هر چه کردیم، گناه
اومید نداند بسر کوی تو راه
و اندیشه نیارد که کند در تو نگاه
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۷۵۱
ای قامت تو چو روز در دی کوتاه
زنهار مدار دست از می کوتاه
خورشید رخت بلند از آن برنامد
تا دست زوال باشد از وی کوتاه
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۷۵۳
هر گه که ز جور تو من دل خسته
در کار تو پاره یی شوم آهسته
آید هوس تو گوش جانم گیرد
و آرد بسر کوی تو گردن بسته
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۷۵۴
ای بسته بکین من میان آهسته
وی کرده مرا قصد بجان آهسته
جان می خواهی و برنیاید بشتاب
آهسته تر ای جان و جهان آهسته