عبارات مورد جستجو در ۲۵۹۸۲ گوهر پیدا شد:
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۴۱
از بس که تنم ز آتش دل بگداخت
نتوان تنم از شمع همی باز شناخت
زین بیش مرا مسوز جانا که چو شمع
هر شب تنی از موم نمی شاید ساخت
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۴۹
باور نکنی که از من عشوه پرست
بر بود دل شکسته آن نرگس مست
تا راست بگوید این سخن در رویت
هم مردمک دیدۀ توکژ بنشست
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۵۳
ترکم سوی آماجگه آمد سر مست
چون غمزۀ خود تیر و کمان اندر دست
هر تیر که چون منش ز خود دور انداخت
نالان نالان برفت و در خاک نشست
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۶۱
ای دل اگرت بوصل دلدار هواست
مرگ خود و زندگیت ازو باید خواست
پروانه بوصل دست درگردن شمع
آنگاه آورد کز سر خود برخاست
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۶۹
آتش که بطبع جان کداز آمده است
وز روی نهاد سرفراز آمده است
میخواست که بر دل منش دست بود
بنگر بکدام دست باز آمده است
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۷۱
هر لحظه دل اندر هوسی نتوان بست
دل در هوسی هر نفسی نتوان بست
یکباره دلم شکسته شد در ره عشق
و آن دل که شکست در کسی نتوان بست
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۸۴
در پای تو دل گرچه زبون افتادست
در جستن وصل بین که چون افتادست
شمعم که مرا آب ز سر بگذشتست
وز تشنگیم زبان برون افتادست
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۸۵
هر کجا که ز مهرت نظری افتادست
سودازده یی بر گذری افتادست
در کوی وصال تو که آید؟ کآنجا
هر پای که در نهی سری افتادست
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۸۶
گر افتدم آن ماه شبی مست بدست
بسپارم جان خود بدو دست بدست
ور دامن یار نیست پیوست بدست
دانم که گریبان خود هست بدست
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۸۷
عشق تو ز لطفها که با ما کردست
چشمم صدف لؤلؤ لالا کردست
وین مردمک چشم سیه کاسۀ من
در دور غم تو دل بدریا کردست
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۹۴
تا تنگ دلم جای تو خوش پسرست
الحق ز خوشی دلم چو تنگ شکرست
جانا چو شکر ز تنگت ارنا گزرست
دردست من آی کز دلم تنگ ترست
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۹۵
تا تنگ دلم جای چو تو خوش پسرست
الحق ز خوشی دلم چو تنگ شکرست
جانا چو شکر ز تنگت از ناگزرست
در دست من آی کز دلم تنگ ترست
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۱۰۰
زلف که هزار عهد محکم بشکست
پشت و دل صفدران عالم بشکست
گفتم که بگیرمش شبی در مستی
با آن همه پر دلی از آن هم بشکست
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۱۰۷
در حضرت عشق هر که او مقبولست
هر آرزویی که او کند مبذولست
هر دل که نه او بعاشقی مشغولست
در عالم جان او ز دلی معزولست
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۱۰۹
شمعم من اگر چه ز آتشم رنج تنست
هجران ویم بتر ز گردن زدنست
گر باز گرفته ام بجان آتش را
زانست که روشنایی چشم منست
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۱۱۹ - و قال ایضاً فی حالة قتله
دل خون شد و شرط جان گدازی نیست
در خدمت او کمینه بازی اینست
با این همه هم هیچ نمی یارم گفت
شاید که مگر بنده نوازی اینست
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۱۲۰
گازر بچه را سپید کاری آهوست
در آب بسان مردم چشم نکوست
او جان و دلم دارد و من زوطمعی
انصاف در این مکعامله گازر اوست
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۱۲۴
برخاک درت بخت مرا بخوابگهست
در کوی تو جان بقیمت خاک رهست
در دور تو نام پارسایی گنهست
در عهد غم تو روی شادی سیهست
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۱۳۳
تا ظن نبری که در نکوئیت شکیست
یا چون رخ تو ستاره یی بر فلکیست
در بی آبیّ و شوخی و تیغ زدن
خورشید سپهر و چشم تو هر دو یکیست
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۱۳۶
در آرزوی روی چو روزت شب نیست
کین سوخته تا صبح دم اندر تب نیست
تو غرّه بدان مشو که گویاست لبم
کم از همه تن جان بجز اندر لب نیست