عبارات مورد جستجو در ۳۴۴۱ گوهر پیدا شد:
                
                                                            
                                 مهستی گنجوی : رباعیات
                            
                            
                                رباعی شمارۀ ۸۹
                            
                            
                            
                        
                                 مهستی گنجوی : رباعیات
                            
                            
                                رباعی شمارۀ ۹۳
                            
                            
                            
                        
                                 مهستی گنجوی : رباعیات
                            
                            
                                رباعی شمارۀ ۱۰۶
                            
                            
                            
                        
                                 مهستی گنجوی : رباعیات
                            
                            
                                رباعی شمارۀ ۱۱۰
                            
                            
                            
                        
                                 مهستی گنجوی : رباعیات
                            
                            
                                رباعی شمارۀ ۱۳۳
                            
                            
                            
                        
                                 مهستی گنجوی : رباعیات
                            
                            
                                رباعی شمارۀ ۱۴۶
                            
                            
                            
                        
                                 مهستی گنجوی : رباعیات
                            
                            
                                رباعی شمارۀ ۱۵۳
                            
                            
                            
                        
                                 مهستی گنجوی : رباعیات
                            
                            
                                رباعی شمارۀ ۱۸۵
                            
                            
                            
                        
                                 خیام : ذرات گردنده   [۷۳-۵۷]
                            
                            
                                رباعی ۷۲
                            
                            
                            
                        
                                 باباافضل کاشانی : رباعیات
                            
                            
                                رباعی شمارهٔ ۲
                            
                            
                            
                        
                                 باباافضل کاشانی : رباعیات
                            
                            
                                رباعی شمارهٔ ۵
                            
                            
                            
                        
                                 باباافضل کاشانی : رباعیات
                            
                            
                                رباعی شمارهٔ ۵۳
                            
                            
                            
                        
                                 باباافضل کاشانی : رباعیات
                            
                            
                                رباعی شمارهٔ ۵۸
                            
                            
                            
                        
                                 باباافضل کاشانی : رباعیات
                            
                            
                                رباعی شمارهٔ ۱۴۳
                            
                            
                            
                        
                                 باباافضل کاشانی : رباعیات
                            
                            
                                رباعی شمارهٔ ۱۸۵
                            
                            
                            
                        
                                 ملکالشعرای بهار : قصاید
                            
                            
                                شمارهٔ ۳۵ - آواز خدا
                            
                            
                            
                                    
                                        
                                    
                                                                            
                                        هر حلقه که در آن زلف دوتاست
                                    
دام دگری بهر دل ماست
بیماری ماست زان چشم دژم
تنهایی ما زآن زلف دوتاست
باز این چه بلاست؟ ای ترک پسر
ای ترک پسر! باز این چه بلاست
عرضم به تو بود از دست رقیب
از دست تو عرض، پیش که رواست
یار آمد و زلف افشانده به دوش
دیوانه شدیم زنجیر کجاست
دیوانه شوید، بیگانه شوید
کاین عقل و خرد دام عقلاست
یا علم و عمل یا شور و جنون
کز این دو برون رنج است و عناست
ای خلق خدای آواز کنید
کآواز عموم، آواز خداست
این کشور کیست در دست عدو؟
این کشور ماست، این کشور ماست
ما را بشکست پرخاش ملوک
پرخاش ملوک مرگ فقراست
این یک به شمال، آن یک به جنوب
این یک به جفا، آن یک به ملاست
در مغرب ملک جنگ است و جدال
در مشرق ملک قتل است و ثفاست
در خطهٔ فارس جوش است و خروش
در ملک عراق شور است و نواست
ایران ضعیف، میران جبان
خصمان جسور پیش آمده راست
نی نیست چنین، کایران پس از این
جان در نظرش بیقدر و بهاست
از جان چو گذشت انسان ضعیف
انجام دهد هر کار که خواست
بر درد بهار کس پی نبرد
آن کس که چشید داندکه چهاست
                                                                    
                            دام دگری بهر دل ماست
بیماری ماست زان چشم دژم
تنهایی ما زآن زلف دوتاست
باز این چه بلاست؟ ای ترک پسر
ای ترک پسر! باز این چه بلاست
عرضم به تو بود از دست رقیب
از دست تو عرض، پیش که رواست
یار آمد و زلف افشانده به دوش
دیوانه شدیم زنجیر کجاست
دیوانه شوید، بیگانه شوید
کاین عقل و خرد دام عقلاست
یا علم و عمل یا شور و جنون
کز این دو برون رنج است و عناست
ای خلق خدای آواز کنید
کآواز عموم، آواز خداست
این کشور کیست در دست عدو؟
این کشور ماست، این کشور ماست
ما را بشکست پرخاش ملوک
پرخاش ملوک مرگ فقراست
این یک به شمال، آن یک به جنوب
این یک به جفا، آن یک به ملاست
در مغرب ملک جنگ است و جدال
در مشرق ملک قتل است و ثفاست
در خطهٔ فارس جوش است و خروش
در ملک عراق شور است و نواست
ایران ضعیف، میران جبان
خصمان جسور پیش آمده راست
نی نیست چنین، کایران پس از این
جان در نظرش بیقدر و بهاست
از جان چو گذشت انسان ضعیف
انجام دهد هر کار که خواست
بر درد بهار کس پی نبرد
آن کس که چشید داندکه چهاست
                                 ملکالشعرای بهار : غزلیات
                            
                            
                                شمارهٔ ۵۳
                            
                            
                            
                                    
                                        
                                    
                                                                            
                                        نسیم صبحدم ازکوهپایه باز آمد
                                    
درخت سرو ز شادی به اهتزاز آمد
بیاکه طرهٔ سنبل زشوق گشت پریش
بیا که دیدهٔ نرگس به راه باز آمد
به یاد حضرت زردشت جام باده بنومن
که جشن حضرت جمشید جم فراز آمد
تو ناز می کن و دل میشکاف و رخ میتاب
که پیش ناز توام نوبت نیاز آمد
ببین که از در فرغانه میوزد امروز
همان نسیم که دوش از ره حجاز آمد
                                                                    
                            درخت سرو ز شادی به اهتزاز آمد
بیاکه طرهٔ سنبل زشوق گشت پریش
بیا که دیدهٔ نرگس به راه باز آمد
به یاد حضرت زردشت جام باده بنومن
که جشن حضرت جمشید جم فراز آمد
تو ناز می کن و دل میشکاف و رخ میتاب
که پیش ناز توام نوبت نیاز آمد
ببین که از در فرغانه میوزد امروز
همان نسیم که دوش از ره حجاز آمد
                                 ملکالشعرای بهار : غزلیات
                            
                            
                                شمارهٔ ۵۷
                            
                            
                            
                                    
                                        
                                    
                                                                            
                                        دلفریبان که به روسیه ی جان جا دارند
                                    
مستبدانه چرا قصد دل ما دارند
دلبران خودسر و هرجایی و روسی صفتند
ورنه در خانهٔ غیر از چه سبب جا دارند
گاه لطفاست و خوشی گاهعتابست و خطاب
تا چه از این همه پلتیک تقاضا دارند
خوبرویان اروپا ز چه در مردن ما
حیله سازندگر اعجاز مسیحا دارند
گرچه در قاعده حسن و سیاسات جمال
مسلک آنست که خوبان اروپا دارند
عاشقان را سر آزادی و استقلال است
کی ز پلتیک سر زلف تو پروا دارند
صف مژگان تو را دست سیاسی است دراز
با نفوذی که به معموره ی دلها دارند
دل مسکین من از قرض یکی بوسه گذشت
با شروطی که لبان تو مهیا دارند
به چه قانون، سپه ناز تو ای ترکپسر
در حدود دل یاران سر یغما دارند
این چه صلحی است که در داخلهٔ کشور دل
خیل قزّاق اشارات تو مٱوا دارند
به کمیسیون عرایض چکنم شکوه ز تو
که همه حال من بیدل شیدا دارند
ما به توضیح دو چشمان تو قانع نشویم
زان که با خارجیان الفت و نجوا دارند
در پناه سر زلف تو بهارستانی است
که در او هیئت دل مجلس شوری دارند
رازداران تو در انجمن سری دل
نطقی از رمز دهان تو تمنا دارند
دل غارت شده در محضر عدلیه عشق
متظلم شد و چشمان تو حاشا دارند
سخن تازه عجب نیست ز طبع تو «بهار»
که همه مشرقیان منطق گویا دارند
                                                                    
                            مستبدانه چرا قصد دل ما دارند
دلبران خودسر و هرجایی و روسی صفتند
ورنه در خانهٔ غیر از چه سبب جا دارند
گاه لطفاست و خوشی گاهعتابست و خطاب
تا چه از این همه پلتیک تقاضا دارند
خوبرویان اروپا ز چه در مردن ما
حیله سازندگر اعجاز مسیحا دارند
گرچه در قاعده حسن و سیاسات جمال
مسلک آنست که خوبان اروپا دارند
عاشقان را سر آزادی و استقلال است
کی ز پلتیک سر زلف تو پروا دارند
صف مژگان تو را دست سیاسی است دراز
با نفوذی که به معموره ی دلها دارند
دل مسکین من از قرض یکی بوسه گذشت
با شروطی که لبان تو مهیا دارند
به چه قانون، سپه ناز تو ای ترکپسر
در حدود دل یاران سر یغما دارند
این چه صلحی است که در داخلهٔ کشور دل
خیل قزّاق اشارات تو مٱوا دارند
به کمیسیون عرایض چکنم شکوه ز تو
که همه حال من بیدل شیدا دارند
ما به توضیح دو چشمان تو قانع نشویم
زان که با خارجیان الفت و نجوا دارند
در پناه سر زلف تو بهارستانی است
که در او هیئت دل مجلس شوری دارند
رازداران تو در انجمن سری دل
نطقی از رمز دهان تو تمنا دارند
دل غارت شده در محضر عدلیه عشق
متظلم شد و چشمان تو حاشا دارند
سخن تازه عجب نیست ز طبع تو «بهار»
که همه مشرقیان منطق گویا دارند
                                 ملکالشعرای بهار : غزلیات
                            
                            
                                شمارهٔ ۹۰
                            
                            
                            
                                    
                                        
                                    
                                                                            
                                        جان قرین رخ جانان شود انشاءالله
                                    
هرچه خواهد دل ما، آن شود انشاءالله
تا ببیند بت من حال پریشانی دل
زلفش از باد پریشان شود انشاءالله
آن که خون دلم از دیده به دامان افشاند
خونش از دیده به دامان شود انشاءالله
اینهان گشته ز من، باش که حال دل زار
همچو خال تو نمایان شود انشاءالله
دل آشفتهام از بیم شب هجر دراز
در سر زلف تو پنهان شود انشاءالله
تا شود خانه ی دلهای عزیزان آباد
خانه ی جور تو ویران شود انشاءالله
بلبل آسوده نشین کز دم جانبخش بهار
دهر ویرانه گلستان شود انشاءالله
                                                                    
                            هرچه خواهد دل ما، آن شود انشاءالله
تا ببیند بت من حال پریشانی دل
زلفش از باد پریشان شود انشاءالله
آن که خون دلم از دیده به دامان افشاند
خونش از دیده به دامان شود انشاءالله
اینهان گشته ز من، باش که حال دل زار
همچو خال تو نمایان شود انشاءالله
دل آشفتهام از بیم شب هجر دراز
در سر زلف تو پنهان شود انشاءالله
تا شود خانه ی دلهای عزیزان آباد
خانه ی جور تو ویران شود انشاءالله
بلبل آسوده نشین کز دم جانبخش بهار
دهر ویرانه گلستان شود انشاءالله
                                 ملکالشعرای بهار : قطعات
                            
                            
                                شمارهٔ ۲۱ - در وصف جواهر لعل نهرو نخستوزیر فقید هند