عبارات مورد جستجو در ۸۴۵۶ گوهر پیدا شد:
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۱۸
باری بنگر که چشم من چون گرید
هر شب ز شب گذشته افزون گرید
از چشم ستاره بار خون افشانم
گر چشم بود ستاره را خون گرید
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۲۷
دل محنت تازه چاشنی کرد آخر
سوگند هلاک جان من خورد آخر
عشقی که فرود برد جهانی به زمین
می‌جست و هم از زمین برآورد آخر
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۳۶
ای چرخ نفور از جفای تو نفیر
وی بخت جوان فغان از این عالم پیر
ای عمر گریزان ز توام نیست گزیر
وی دست اجل ز دست غم دستم گیر
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۴۱
ای دست تو در جفا چو زلف تو دراز
وی بی‌سببی گرفته پای از من باز
دی دست زاستین برون کرده به عهد
وامروز کشیده پای در دامن ناز
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۴۲
آن شد که من از عشق تو شبهای دراز
با مه گله کردمی و با پروین راز
جستم ز تو چون کبوتر از چنگل باز
رفتم نه چنان که دیگرم بینی باز
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۴۳
زان شب که به روز برده‌ام با تو به ناز
روز و شبم از غمت سیاهست و دراز
بس روز چنین بی‌تو به سر خواهم برد
تا با تو شبی چنان به روز آرم باز
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۵۱
ای ماه ز سودای تو در آتش تیز
چون سوخته گشتم آبرویم بمریز
چون چرخ ستیزه‌روی با من مستیز
من در تو گریختم تو از من مگریز
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۵۴
در منزل دل غم تو می‌آید و بس
در سکنهٔ جان غم تو می‌باید و بس
تا صبح جمال فتنه‌زای تو دمید
گویی که ز شب غم تو می‌زاید و بس
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۵۵
روزی که کنم هجر ترا بر دل خوش
گویم چه کنم تن زنم اندر آتش
چون راست که در پای کشم دامن صبر
عشق تو گریبان دلم گیرد و کش
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۷۷
زین عمر به تعجیل دوان سوی زوال
دانی که جهان چه آیدم پیش خیال
دشتی آید ز درد دل میلامیل
طشتی آید ز خون دل مالامال
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۷۹
منزل دوردست و روز بی‌گاه ای دل
زین رو مکش انتظار همراه ای دل
بشتاب که منقطع فراوان هستند
زین راه دراز و روز کوتاه ای دل
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۸۵
دردا که فرو شد لب شادی را غم
پر گشت و نگون گشت پیمانهٔ غم
دشواری بیش گشت و آسانی کم
واین ماند ز عالم که دریغا عالم
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۹۴
بختی نه کزو نصیب جز غم یابم
روزی نه که در جهان دو همدم یابم
شادی مگر از جهان برونست از آنک
هرچند که بیش جویمش کم یابم
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۰۳
از غم صدف دو دیده پر در دارم
وز حادثه پوستین به گازر دارم
دردا که تهی دامنم از زر درست
وز دست شکسته آستین پر دارم
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۰۵
راز تو ز بیم خصم پنهان دارم
ورنه غم و محنت تو چندان دارم
گویی که ز دل نداریم دوست همی
آری ز دلت ندارم از جان دارم
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۱۱
بفروختمت سزد به جان باز خرم
ارزان بفروختم گران باز خرم
باری خواهم ز دوستان ای دلبر
تا بو که ز دشمنان ترا باز خرم
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۱۴
خوار و خجلم خوار و خجل باد دلم
آسیمه‌سر و پای به گل باد دلم
در دست غمم اسیری از دست دلست
چونان که منم، اسیر دل باد دلم
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۱۵
بر چرخ رسید از تو دم سرد دلم
بر دامن غم فشاندهٔ گرد دلم
خون دلم از دیده بپالود دلم
دردا دل فارغ تو از درد دلم
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۲۱
بازیچهٔ دور آسمانم چه کنم
سرگشتهٔ گردش جهانم چه کنم
از هرچه همی کنم پشیمان گردم
آیا چه کنم تا که بدانم چه کنم
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۳۳
دی یک دو قدح شراب صافی خوردیم
با همنفسی شبی به روز آوردیم
امروز چنان شد که به ناچار دو دست
در گردن درد و رنج و هجران کردیم