عبارات مورد جستجو در ۲۵۹۸۲ گوهر پیدا شد:
عرفی شیرازی : رباعیها
رباعی شمارهٔ ۲
ای کرده زبون، ناز شجاع تو، مرا
افکنده به صد رنج، نزاغ تو، مرا
تا خیزم و آیمت در آغوش اجل
گشست است به تکلیف وداع تو مرا
عرفی شیرازی : رباعیها
رباعی شمارهٔ ۶
گلبرگ برد باد بهاران به کجا
سنبل رود از شبنم بستان به کجا
ای عارض یار من شتابان به کجا
وی زلف نگار من پریشان به کجا
عرفی شیرازی : رباعیها
رباعی شمارهٔ ۲۴
آنم که به ترک دین دلم خرسند است
زنار به هر موی منش پیوند است
زد جوش جنون و فاش تر می گویم
در دیر مغان دلم به زلفی بند است
عرفی شیرازی : رباعیها
رباعی شمارهٔ ۲۶
عرفی سر صفهٔ مغان مسند ماست
تعظیم گه دیر مغان معبد ماست
هر گام به تیغی سر تسلیم نهیم
سر تا سر کوی دوستی مشهد ماست
عرفی شیرازی : رباعیها
رباعی شمارهٔ ۴۵
در دیدهٔ تو روشنی شرم به است
در سینهٔ تو جان و دل نرم به است
پرهیز کن از فسردگی در ره عشق
کز گریه سر خندهٔ گرم به است
عرفی شیرازی : رباعیها
رباعی شمارهٔ ۴۸
عرفی دل ما تا به در عشق گریخت
خون گله با شراب نسیان آمیخت
این خون نه به تیغ آشنا شد نه به خاک
این گل نشکفت، از نفس باد بریخت
عرفی شیرازی : رباعیها
رباعی شمارهٔ ۴۹
عرفی علم هجر تو افراشننی است
گنجی تو ولی نقد تو برداشتنی است
گر عشق تویی، تخم تو ناکشتنی است
ور حسن تویی، دل ز تو برداشتنی است
عرفی شیرازی : رباعیها
رباعی شمارهٔ ۵۱
ای عشق که مدح تو همین عشق بس است
برقی ست که موسی اش یک مشت خس است
نی نی در مستی نزنم، گلزارست
کش موسی عمرا ن گل مشکین نفس است
عرفی شیرازی : رباعیها
رباعی شمارهٔ ۵۳
از وصل نهان ما که غماز نیافت
انجام کسی ندیده آغاز نیافت
در دوست شدم محو به حدی که مرا
هم دوست طلب کرد و نشان باز نیافت
عرفی شیرازی : رباعیها
رباعی شمارهٔ ۶۲
آگه نیم از عیش که شهد چه گلوست
راحت نشناسم که چه می، در چه سبو ست
زخمی دانم که سینه گوید عشق است
وین دل فدای او که نمک خوردهٔ او ست
عرفی شیرازی : رباعیها
رباعی شمارهٔ ۶۳
حسن آن باغی که خلد ازو بی رنگ است
عشق آن داغی که دوزخش نیرنگ است
این حسن تو داری و ترا نیست شرف
وین عشق مرا هست و هنوزم تنگ است
عرفی شیرازی : رباعیها
رباعی شمارهٔ ۷۳
از عشق شراب نیستی جوید روح
زین می شکند صراحی توبه نصوح
آن جا که محیط عشق توفان خیز است
گهوارهٔ اطفال بود کشتی نوح
عرفی شیرازی : رباعیها
رباعی شمارهٔ ۸۸
از زهر ستیزه خوی او می شویند
از چشمهٔ حسن روی او می شویند
از پیچش دل طرهٔ او می شکنند
از گریهٔ مشک روی او می شویند
عرفی شیرازی : رباعیها
رباعی شمارهٔ ۹۷
عشق آمد و از مژدهٔ غم شادم کرد
وز بندگی عافیت آزادم کرد
هر موی مرا به یک جهان درد آراست
چندان که خراب بودم آبادم کرد
عرفی شیرازی : رباعیها
رباعی شمارهٔ ۹۸
عرفی دل ما کیش دگرگون نکند
دریوزه جز از درون پر خون نکند
سامان بهشت اگر در این کوچه کشید
امید سر از دریچه بیرون نکند
عرفی شیرازی : رباعیها
رباعی شمارهٔ ۱۰۳
آن کس که لوای عشق بر دوش آید
با نیستی ابد هم آغوش آید
گر صور دمند و گر مسیحا آرند
این کشته نه مستی ست که با هوش آید
عرفی شیرازی : رباعیها
رباعی شمارهٔ ۱۰۴
ای عیش به آلایشت آمیخته اند
وی غم ز صفای سینه ات ریخته اند
ای عشق عجب درد سرشتی، پیداست
کز آب و گل منت بر انگیخته اند
عرفی شیرازی : رباعیها
رباعی شمارهٔ ۱۰۵
بر ساغر من که عشق از او نشأه برد
حد نیست کسی را که به دعوی نگرد
از جرعهٔ خویش اگر به خاک افشانم
دریای محیط از او به کشنی گذرد
عرفی شیرازی : رباعیها
رباعی شمارهٔ ۱۰۹
رخسار تو باغ را سراسیمه کند
بوی تو دماغ را سراسیمه کند
پروانه به رقص آید و از شوق درون
صد شمع چراغ را سراسیمه کند
عرفی شیرازی : رباعیها
رباعی شمارهٔ ۱۱۲
چون عشق به کام مشتری کار کند
وز جنس غم آرایش بازار کند
یک جو به هزار جان فروشد از غم
تا زاری ای از پی ات خریدار کند