عبارات مورد جستجو در ۱۰۷۶۰ گوهر پیدا شد:
میرزا قلی میلی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۶
امروز منم ز زندگی در آزار
هم کار ز دست رفته، هم دست از کار
لب خشک و جگر پر آتش و سینه کباب
جان خسته و دل شکسته و تن بیمار
میرزا قلی میلی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۹
پیکان نگار را دل ما هدف است
صد گوهر عافیت مرا در صدف است
الحق به کسی که دایمش بینی شاد
گر رحم نیاوری، حقت بر طرف است
میرزا قلی میلی مشهدی : متفرقات
شمارهٔ ۱
شادم ازین که دل ز وفای تو برگرفت
هر کس که دید رسم جفا کاری ترا
میرزا قلی میلی مشهدی : متفرقات
شمارهٔ ۹
هرگه آیم سوی تو، تا سوز دل تسکین دهم
بینمت با غیر و صد سوزم به دل افزون شود
میرزا قلی میلی مشهدی : متفرقات
شمارهٔ ۲۱
دلم چگونه تسلّی شود به آمدنی
که با خود از پی رفتن، بهانه‌ها دارد
میرزا قلی میلی مشهدی : متفرقات
شمارهٔ ۲۲
چون بینمت به غیر، مسوز از تغافلم
این حسرتم بس است که نظاره می‌کند
میرزا قلی میلی مشهدی : متفرقات
شمارهٔ ۲۴
غمگین‌تر ازانم که مرا شاد کند کس
بی‌کس‌تر ازانم که مرا یاد کند کس
میرزا قلی میلی مشهدی : متفرقات
شمارهٔ ۳۱
بدبختی‌ام ببین که شود مانع وصال
خوابی که در فراق تو هرگز نداشتم
میرزا قلی میلی مشهدی : متفرقات
شمارهٔ ۳۳
چنان گداختم از آتش غمت که اجل
مرا نیافت شب هجر، تا ننالیدم
میرزا قلی میلی مشهدی : متفرقات
شمارهٔ ۳۷
هزاران آه ازان خواری، که چون می‌راندی از بزمم
به امید شفاعت، جانب اغیار می‌دیدم
میرزا قلی میلی مشهدی : متفرقات
شمارهٔ ۳۹
پس از عمری که در بزم وصالش جای خود بینم
به عمدا کس فرستد تا کند آوازم از بیرون
میرزا قلی میلی مشهدی : متفرقات
شمارهٔ ۴۰
چنان ز هجر تو عمرم به ناخوشی گذرد
که دشمنان همه خواهند زندگانی من!
میرزا قلی میلی مشهدی : متفرقات
شمارهٔ ۴۷
شبم را نیست امید سحر در فرقت ماهی
نسیم آه سردم در غلط می‌افکند گاهی
میرزا قلی میلی مشهدی : متفرقات
شمارهٔ ۵۱
فریاد ازین غصّه که درد دل ما را
هرچند شنیدی، همه افسانه گرفتی
میرزا قلی میلی مشهدی : متفرقات
شمارهٔ ۵۴
مرا به نیم نگه می‌توان تسلّی کرد
هزار حیف که این شیوه را نمی‌دانی
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۱۲
ستاره چشم می پوشد ز غصه
چو بیند بی گره، ابروی ما را
اگر دستی به گل چیدن گشاییم
بگیرد خار و خس بازوی ما را
نمی آید به کف از چشمه ی وصل
به غیر از آب حسرت، جوی ما را
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۱۵
زین دودمان ندیدیم خونگرمی شراری
باید در آتش افکند چون لاله دودمان را
از بس که آشیان بود بر عندلیب ما تنگ
بر روی یکدگر چید چون برگ گل، فغان را!
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۱۸
دست نتوان داشتن یکبارگی از کار عشق
دل چو بردارم ز جان، بر لب گذارم آه را
جسم زار عاشق از آهی به جانان می رسد
بال بس باشد نسیمی در پریدن کاه را
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۲
باران سنگ فتنه اگر دیرتررسد
از خود چو لاله رخنه برآرد ایاغ ما
نخل از چه ره بلند شود، گل کجا دمد
چون باغ کاغذین، دو وجب نیست باغ ما
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۶
تازه شد از روی یار، چشم جدا دل جدا
چید گل از نوبهار، چشم جدا دل جدا
وعده چو کردی بیا، کم نه ای از طفل اشک
چند کشد انتظار، چشم جدا دل جدا