عبارات مورد جستجو در ۳۴۴۱ گوهر پیدا شد:
                
                                                            
                                 عبید زاکانی : عشاقنامه
                            
                            
                                بخش ۳۳ - در خاتمهٔ کتاب
                            
                            
                            
                                    
                                        
                                    
                                                                            
                                        به بهتر طالع و فرخندهتر فال
                                    
دوم روز رجب در نون الف ذال
به نظم آوردم این درد دل ریش
به هر کس باز گفتم قصهٔ خویش
دو هفته هفتصد بکر از عماری
برآوردم چو خاطر کرد یاری
غرض آن بود کین ابیات دلسوز
کند صاحبدلی بر من دعائی
ببخشد حق بر این دلسوزی من
بود کان ماه گردد روزی من
سخن سازان که دل پرنور دارند
غم دیوانه را معذور دارند
حدیثم چون ندارد رنگ و بوئی
که خواهد کرد او را جستجوئی
ز ما دانا دلان معنی نجویند
دماغ آشفتگان آشفته گویند
کنون وقت است اگر کوتاه گیرم
سوی خاموش گشتن راه گیرم
کسی را پای دل در گل مبادا
چنین کار کسی مشکل بادا
                                                                    
                            دوم روز رجب در نون الف ذال
به نظم آوردم این درد دل ریش
به هر کس باز گفتم قصهٔ خویش
دو هفته هفتصد بکر از عماری
برآوردم چو خاطر کرد یاری
غرض آن بود کین ابیات دلسوز
کند صاحبدلی بر من دعائی
ببخشد حق بر این دلسوزی من
بود کان ماه گردد روزی من
سخن سازان که دل پرنور دارند
غم دیوانه را معذور دارند
حدیثم چون ندارد رنگ و بوئی
که خواهد کرد او را جستجوئی
ز ما دانا دلان معنی نجویند
دماغ آشفتگان آشفته گویند
کنون وقت است اگر کوتاه گیرم
سوی خاموش گشتن راه گیرم
کسی را پای دل در گل مبادا
چنین کار کسی مشکل بادا
                                 امیرخسرو دهلوی : مثنویات
                            
                            
                                شمارهٔ ۵۷ - اشتقاق و شبه اشتقاق
                            
                            
                            
                        
                                 رودکی : قصاید و قطعات
                            
                            
                                شمارهٔ ۹۲
                            
                            
                            
                        
                                 رودکی : قصاید و قطعات
                            
                            
                                شمارهٔ ۱۰۸
                            
                            
                            
                        
                                 امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
                            
                            
                                گزیدهٔ غزل ۲۸
                            
                            
                            
                                    
                                        
                                    
                                                                            
                                        سری دارم که سامان نیست او را
                                    
به دل دردی که درمان نیست او را
به راه انتظارم هست چشمی
که خوابی هم پریشان نیست او را
به عشق از گریه هم ماندم چه جویم
باران از کشتی که یاران نیست او را
فرامش کرد عمرم روز را ز اینک
شبی دارم که پایان نیست او را
خط نو خیز و لب ساده از آنست
خوش آن مضمون که عنوان نیست او را
ز خسرو رخ مپیچ ار گشت ناچیز
خیالی هست گرجان نیست او را
                                                                    
                            به دل دردی که درمان نیست او را
به راه انتظارم هست چشمی
که خوابی هم پریشان نیست او را
به عشق از گریه هم ماندم چه جویم
باران از کشتی که یاران نیست او را
فرامش کرد عمرم روز را ز اینک
شبی دارم که پایان نیست او را
خط نو خیز و لب ساده از آنست
خوش آن مضمون که عنوان نیست او را
ز خسرو رخ مپیچ ار گشت ناچیز
خیالی هست گرجان نیست او را
                                 امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
                            
                            
                                گزیدهٔ غزل ۵۶
                            
                            
                            
                        
                                 امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
                            
                            
                                گزیدهٔ غزل ۹۲
                            
                            
                            
                        
                                 امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
                            
                            
                                گزیدهٔ غزل ۱۴۰
                            
                            
                            
                        
                                 امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
                            
                            
                                گزیدهٔ غزل ۱۵۷
                            
                            
                            
                        
                                 امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
                            
                            
                                گزیدهٔ غزل ۲۰۰
                            
                            
                            
                        
                                 امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
                            
                            
                                گزیدهٔ غزل ۲۲۰
                            
                            
                            
                        
                                 امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
                            
                            
                                گزیدهٔ غزل ۲۲۶
                            
                            
                            
                        
                                 امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
                            
                            
                                گزیدهٔ غزل ۲۲۷
                            
                            
                            
                        
                                 امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
                            
                            
                                گزیدهٔ غزل ۲۷۲
                            
                            
                            
                        
                                 امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
                            
                            
                                گزیدهٔ غزل ۲۷۹
                            
                            
                            
                                    
                                        
                                    
                                                                            
                                        خبرم رسید امشب که نگار خواهی آمد
                                    
سر من فدای راهی که سوار خواهی آمد
به لبم رسیده جانم، تو بیا که زنده مانم
پس از آن که من نمانم، به چه کار خواهی آمد
غم و قصه فراقت بکشد چنان که دانم
اگرم چو بخت روزی به کنار خواهی آمد
منم و دلی و آهی ره تو درون این دل
مرو ایمن اندر این ره که فگار خواهی آمد
همه آهوان صحرا سر خود گرفته بر کف
به امید آن که روزی به شکار خواهی آمد
کششی که عشق دارد نگذاردت بدینسان
به جنازه گر نیایی، به مزار خواهی آمد
به یک آمدن ربودی، دل و دین و جان خسرو
چه شود اگر بدین سان دو سه بار خواهی آمد
                                                                    
                            سر من فدای راهی که سوار خواهی آمد
به لبم رسیده جانم، تو بیا که زنده مانم
پس از آن که من نمانم، به چه کار خواهی آمد
غم و قصه فراقت بکشد چنان که دانم
اگرم چو بخت روزی به کنار خواهی آمد
منم و دلی و آهی ره تو درون این دل
مرو ایمن اندر این ره که فگار خواهی آمد
همه آهوان صحرا سر خود گرفته بر کف
به امید آن که روزی به شکار خواهی آمد
کششی که عشق دارد نگذاردت بدینسان
به جنازه گر نیایی، به مزار خواهی آمد
به یک آمدن ربودی، دل و دین و جان خسرو
چه شود اگر بدین سان دو سه بار خواهی آمد
                                 امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
                            
                            
                                گزیدهٔ غزل ۲۸۶
                            
                            
                            
                                    
                                        
                                    
                                                                            
                                        کسی که دل زخم زلف او برون آرد
                                    
کبوتری است که از چنگ با ز بستاند
اگر نسیم صبا زلف او برافشاند
هزار جان مقید ز بند برهاند
منش ببینم از دور رخ نهم برخاک
مرا ببیند و از دور رخ بگرداند
چه اوفتاد که آن سرو راستین برخاست
خبر برید به دهقان که سرو بنشاند
سرشک دیدهٔ خسرو چنین که میبینم
اگر به کوه رسد کوه را بغلتاند
                                                                    
                            کبوتری است که از چنگ با ز بستاند
اگر نسیم صبا زلف او برافشاند
هزار جان مقید ز بند برهاند
منش ببینم از دور رخ نهم برخاک
مرا ببیند و از دور رخ بگرداند
چه اوفتاد که آن سرو راستین برخاست
خبر برید به دهقان که سرو بنشاند
سرشک دیدهٔ خسرو چنین که میبینم
اگر به کوه رسد کوه را بغلتاند
                                 امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
                            
                            
                                گزیدهٔ غزل ۳۲۸
                            
                            
                            
                        
                                 امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
                            
                            
                                گزیدهٔ غزل ۳۳۸
                            
                            
                            
                        
                                 امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
                            
                            
                                گزیدهٔ غزل ۳۴۹
                            
                            
                            
                        
                                 امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
                            
                            
                                گزیدهٔ غزل ۳۵۳
                            
                            
                            
                        