عبارات مورد جستجو در ۹۷۰۶ گوهر پیدا شد:
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۵۵
در مملکت انقلاب می باید و بس
وز خون عدو خضاب می باید و بس
خواهی تو اگر شوی موفق فردا
امروز دگر شتاب می باید و بس
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۵۸
امروز که گشته هر غمینی دلخوش
وز مقدم نوروز جهان مینووش
تبریک صمیمانه خود را طوفان
تقدیم کند به توده زحمتکش
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۶۰
ای دوست به فکر جنگجوئی کم باش
در صلح عمومی علم عالم باش
با هر که زنی لاف محبت یکروز
مردانه و ثابت قدم و محکم باش
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۶۸
از یک طرفی مجلس ما شیک و قشنگ
از یک طرفی عرصه به ملیون تنگ
قانون و حکومت نظامی و فشار
این است حکومت شتر گاو پلنگ
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۶۹
آن رند دغل بازگه با مکر و حیل
با لفظ قرارداد، می کرد جدل
دیدی که چسان عاقبت اندر مجلس
بگرفت قرارداد، ناطق به بغل
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۷۰
کابینه اگر بود ز بحران تعطیل
دیروز به مجلس آمد و شد تشکیل
اما به رئیس الوزرا یک دو نفر
آخر ز فشار وکلا شد تحمیل
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۷۲
بدبختی ایران ز دو تن یافت دوام
این نکته مسلم خواص است و عوام
آن دولت انگلیس را بود وثوق
این سلطنت هنود را هست قوام
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۸۷
از رنگ افق من آتشی می بینم
در خلق جهان کشمکشی می بینم
اما پس از این کشمکش امروزی
از بهر بشر روز خوشی می بینم
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۹۰
با دشمن و دوست گر شدی نرم چو موم
چون نقش نگین شوی مکن شرم چو موم
با خصم هماره باش سرسخت چو سنگ
با دوست همیشه باش دل نرم چو موم
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۹۵
عمریست که بر عاطفه مفتون شده ایم
از عالم کبر و کینه بیرون شده ایم
زانو زده در برابر کرسی عدل
تسلیم مقررات قانون شده ایم
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۹۶
ما خاک بسر ز بی حسابی شده ایم
ما دربدر از خانه خرابی شده ایم
ای صاحب مال و مالک کاخ جلال
با ما منشین که انقلابی شده ایم
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۹۸
ما دایره کثرت و قلت هستیم
ما آینه عزت و ذلت هستیم
تو در طلب حکومت مقتدری
ما طالب اقتدار ملت هستیم
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۰۵
عمری به دهان راستگو مشت زدیم
وز راه کژی به شیر انگشت زدیم
رفت آبروی کشور جمشید بباد
بس آتش کین به خاک زرتشت زدیم
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۱۲
از بسکه به پیش این و آن مبتذلیم
چون شمع ز آتش درون مشتعلیم
آنها همه بی قرار حرف املند
ما جمله در انتظار کار و عملیم
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۱۳
روزی که ز دل بانگ خبردار زنیم
صد طعنه به سالار و به سردار زنیم
هر کس که بود ناقض قانون، او را
«منصور» بود گر همه بردار زنیم
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۱۴
برخیز که تا باده گلرنگ زنیم
بنشین که بشور چنگ بر چنگ زنیم
چون دلشکنی کار ریاکاران است
بر شیشه سالوس و ریا سنگ زنیم
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۱۶
باید ز کژی براستی میل کنیم
اصلاح کژی ز صدر تا ذیل کنیم
بدبختی اگر بود قویتر از سیل
با زور عموم دفع آن سیل کنیم
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۱۷
ما تکیه به قائدین ناشی نکنیم
وز مسلک خویشتن تحاشی نکنیم
چون بت شکنی مرام دیرینه ماست
این است که تازه بت تراشی نکنیم
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۱۸
ما یکسر مو به کس دوروئی نکنیم
با راست روان دروغگوئی نکنیم
چون پیش کنیم خورده گیری اما
با لحن درشت عیبجوئی نکنیم
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۲۰
روزی است که اقدام غیورانه کنیم
از پیر و جوان جنبش مردانه کنیم
و آن کاخ که آشیانه فتنه بود
با آلت انتقام ویرانه کنیم