عبارات مورد جستجو در ۹۷۰۶ گوهر پیدا شد:
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۱۵۰
آن سلسله ای که از امیران هستند
معمار در این سرای ویران هستند
از چیست که با ثروت هنگفت مدام
اندر صدد غارت ایران هستند
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۱۵۱
تجار ز فقر ناشکیبا گشتند
بی چیز و گدا ز پیر و برنا گشتند
دیگر چه ثمر ز دستگیری وقتی
کز فقر عمومی همه بی پا گشتند
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۱۵۲
آنانکه به عدل و داد مفتون گشتند
تسلیم مقررات قانون گشتند
و آنها که بفرعونی خود بالیدند
ناگاه غریق لجه خون گشتند
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۱۵۳
افسوس که دست رنج ما را بردند
با بطر، چهار و پنج ما را بردند
ما و تو برنجیم و حریفان زرنگ
بی زحمت و رنج، گنج ما را بودند
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۱۵۴
چون عیش و غم زمانه قسمت کردند
ما را غم بیکرانه قسمت کردند
شیخ و شه و شحنه عیش و نوش همه را
بردند و برادرانه قسمت کردند
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۱۵۸
افسوس که دشمنان دلم خون کردند
یاران کهن محنتم افزون کردند
ما را رفقا به جرم دیوانه گری
از دایره عاقلانه بیرون کردند
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۱۶۰
هر رأی که با دادن سیم آوردند
آه دل مسکین و یتیم آوردند
صندوق لواسان چو بسی بود علیل
نظار برای او حکیم آوردند
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۱۶۱
آنانکه پریر با عدو یار شدند
دیروز به اغیار مددکار شدند
آماده چو کردند سیه روزی ما
امروز به روز ما گرفتار شدند
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۱۶۲
چون مرتجعین آلت نیرنگ شدند
آزادی و ارتجاع در جنگ شدند
القصه بنام حفظ اسلام ز کفر
یک دسته ز روی سادگی رنگ شدند
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۱۶۳
ابناء جهان که زاده بوالبشرند
آن توده اصل زارع و کارگرند
صنف دگری معاونند آنها را
باقی همه جمع فرعی و مفت خورند
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۱۶۴
آنانکه بپا بنای هستی دارند
بر مال وطن دراز دستی دارند
چون منفعت از برایشان بیشتر است
بیش از دگران وطن پرستی دارند
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۱۶۶
این پول که صاحبان القاب خورند
خون دل ماست چون می ناب خورند
تا کی عرق جبین یک ملت را
بگرفته و قطره قطره چون آب خورند
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۱۶۸
جمعی ز غنا صاحب افسر باشند
یک دسته ز فقر خاک بر سر باشند
باید که بر این فزود از آن یک کاست
تا هر دو برادر و برابر باشند
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۱۷۰
عدلیه که داد باید از داد کند
از چیست که جای داد بیداد کند
ای داد که از عدلیه منصوری
بر هر که نظر بیفکنی داد کند
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۱۷۱
سرمایه اغنیا اگر کار کند
با زحمت دست کارگر کار کند
جانم به فدای دست خون آلودی
کز بهر سعادت بشر کار کند
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۱۷۲
دستی که به پرده کعبه را دیر کند
بیگانه خودی یگانه را غیر کند
بیرون شده ز آستین شهر آشوبی
از دست چنین بشر خدا خیر کند
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۱۷۳
ملت چو شراب بی خودی نوش کند
یا پند معاندین خود گوش کند
هر عیب و هنر دید نمی آرد یاد
هر خوب و بدی دید فراموش کند
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۱۷۵
از عدل اگر وکیل توصیف کند
روزنامه نگار مدح و تعریف کند
زین پس به خلاف پیشتر جا دارد
گر پارلمان ادای تکلیف کند
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۱۷۶
آن کیست که پرده خطا چاک کند
آسوده و شاد جان غمناک کند
با حربه برنده قانون امروز
از عدلیه قطع دست ناپاک کند
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۱۷۹
آنانکه بقانون شکنی مشغولند
پیش وکلا ز خوب و بد مسئولند
آنروز که اعتماد مجلس شد سلب
از شغل وزارت همگی معزولند