عبارات مورد جستجو در ۵۹۵۱۸ گوهر پیدا شد:
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۴۶۸
خاک گردیدم، نگردید آرزوها بر طرف
برطرف شد دل، نشد یک مو تمنا برطرف
واعظا تا کی خروشی برگنهکاران عشق؟
جنت از تو، دوزخ از ما، شور و غوفا برطرف!
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۴۶۹
کو پیر مغان کز می اسرار زند حرف
با ما به لب ساغر سرشار زند حرف
چشمک زدن نرگس او دلخوشی آورد
شاد است پرستار چو بیمار زند حرف
واعظ به سخن عزت خود را مده از دست
کم قدر شود مرد چو بسیار زند حرف
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۴۷۰
دل نشود بی امید، با غم جانان حریف
کشتی بی ناخدا، نیست به طوفان حریف
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۴۷۲
به غیر مرگ نسیم از خدا نمی طلبد
نهد چو شانه سر خود برآستانه زلف
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۴۷۳
خواست تا برهم خورد هنگامه ارباب عقل
همچو من دیوانه ای را گشت و پیدا کرد عشق
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۴۷۷
تاک آبستن نور است، نخواهد زایید
تا نسیم دم عیسی نشود دایه تاک
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۴۷۸
دارم تنی ز دست غمت چون سبوی خشک
از آب شکوه چون نکنم تر، گلوی خشک؟
لب تشنه مراد چه خواهد ز چرخ دید؟
کام پیاله تر نشود از سبوی خشک
تنها به خس نه ایم در افروختن شریک
چون آتشیم با همه در سوختن شریک
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۴۹۰
بلبلت از گل نخواهد فرق کرد
چون نشینی در چمن پهلوی گل
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۴۹۳
معنی مقصود را از لفظ یارب یافتم
آنچه از من روز گم شد، دردل شب یافتم
چشم دل در بزم گیتی باز کردم چون قدح
شیشه افلاک را از خون لبالب یافتم
کی ز هفتاد و دو ملت می توانی یافتن
اختلافی را که من در چار مذهب یافتم
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۴۹۴
چو مینا گرچه آیین قدح نوشی نمی دانم
لبالب گر شوم از باده، بیهوشی نمی دانم
مده خیاط دوران، گو قبای اطلسم چون گل
که من آیینه ام، غیر از نمدپوشی نمی دانم
اگر سرو سهی باشم، ز ناشایستگی خود را
به آن شمشاد قامت، باب همدوشی نمی دانم
ز بس در دل نشسته نقش باغستان رخسارش
ز خاکم گر دمد نسیان، فراموشی نمی دانم
چو آن خاری که با گل می گذارد سر به یک بالین
به او همخوابه ام، لیکن هم آغوشی نمی دانم
به رنگ نرگسش از مستی ام صد شور و شر خیزد
به این مستی، چو وابینی، قدح نوشی نمی دانم
به تقلید مکرر گفتگویی چند، چون طوطی
تلاش افروز نطقم، قدر خاموشی نمی دانم
درین میخانه گر صد جا مقام دلنشین باشد
مقامی بهتر از آن سوی مدهوشی نمی دانم
چو مروارید بردم سر به گوش آن صنم، طغرا
ولی از بی زبانی، طرز سرگوشی نمی دانم
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۴۹۵
بس که از سنگینی جان، کنده پای خودیم
عمرها چون آسیا گشتیم و در جای خودیم
چون بط می می دویم از بهر کام دیگران
عشرت افروز حریفان، محنت افزای خودیم
هر طرف صد داغ حسرت بر تن ما ریخته
اشک ریزان همچو طاووس از تماشای خودیم
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۴۹۸
شورشی از هایهای گریه می خواهد دلم
یک نمکچش از صدای گریه می خواهد دلم
زیستن بی گریه دشوار است بر ارباب درد
زندگی تا انتهای گریه می خواهد دلم
سرکشی دارد ز چشم اشکبارم هر نفس
ناله را زنجیر پای گریه می خواهد دلم
دل به چندین دانه اشک از دیده ام راضی نشد
خرمنی در آسیای گریه می خواهد دلم
رهنمای خنده چون ساغر مرا دلچسب نیست
همچو مینا، رهنمای گریه می خواهد دلم
گر نیاید آب از سرچشمه پی در پی، چه حظ؟
گریه دایم از قفای گریه می خواهد دلم
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۵۰۱
نهان شد صافی ام ز آمیزش ناصاف این مجلس
به چشم میکشان صهبای دردآلود را مانم
نهد پا بر بساط مشربم ترسا وگر مومن
تفاوت نیست پیشم، درگه معبود را مانم
ز جور آسمان، گفتار و کردارم دگرگون شد
به احمد پیروم، لیک امت محمود را مانم
ز عصیان می گریزم وز عبادت می کشم تاوان
نه دنیایی، نه دینی، زاهد مردود را مانم
بجز نقصان ندیدم از جنون عاشقی طغرا
به سودا دشمنم، سوداگر بی سود را مانم
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۵۱۰
نی ز خار این چمن غمگین، نه از گل شادمان
بی سبب چون ابر، گه در گریه، گه در خنده ایم
در زمین نی رخت می بینیم، در گردون نه تخت
بندگی خواهد به این قسمت، خدا را بنده ایم
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۵۱۳
دل به استحضار آیات شهادت زنده است
بخت کو تا سوره زخم ترا از بر کنیم
ما و آن همت که چون نرگس درین بستانسرا
از کدوی بی نیازی، باده در ساغر کنیم
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۵۱۷
این که هستی خوانده ای، از نیستی هم کمتر است
سایه ای باشد وجود ما ز دیوار عدم
نوبهار باغ هستی یک دو روزی بیش نیست
رو نمی آرد خزان هرگز به گلزار عدم
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۵۲۰
قطره چندی نصیب کام خشکم بیش نیست
چون صدف خود را اگر در قعر دریا افکنم
بر سرم گر افسر شاهی گذارد روزگار
چون کلاه لاله بردارم به صحرا افکنم
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۵۲۲
یاد مستان ندهد آدم هشیار، سرود
پیش مرغان چمن، وصف جمالش نکنم
غیر افسوس چه آید به کف از طاووسی
که به دام افتد و حفظ پر و بالش نکنم
دختر رز که بود چون زن بی مهر، حرام
من به عقد نمکین از چه حلالش نکنم؟
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۵۲۴
نرگسم، نرگس، ندارم از طرب جز تهمتی
نیست رنگی از شرابم، گرچه ساغر می زنم
نیم بسمل طایرم، افتان و خیزان بر زمین
یک طرف خون می فشانم، یک طرف پر می زنم
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۵۲۷
در میان هستی ما، نیستی گل کرده است
ما شقایق طینتان، سرزنده دلمرده ایم