عبارات مورد جستجو در ۵۹۵۱۸ گوهر پیدا شد:
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۴۲۵
محضر صد بیخودی دارم ز جام می به کف
ساقی از مستی گمان دارد که هشیارم هنوز
از هجوم خواب، مژگانم نمی آید به هم
صبح خیز شوق پندارد که بیدارم هنوز
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۴۲۶
از دهن اشتیاق، بوسه به پیمانه ریز
گشت چو پیمانه پر، بر لب جانانه ریز
سبحه صد دانه ات، نیست ز تزویر پاک
جام ز ساقی بگیر، بر سر هر دانه ریز
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۴۲۸
شیشه خونها خورد و می گیرد قدح کام از لبش
خنده ساغر ببین، از گریه مینا مپرس
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۴۳۰
دور طرب نگردد، هرگز به کام نرگس
نام تو گر نباشد بر دور جام نرگس
گردد چو غنچه بیدار، از باد نوبهاری
پیش از سلام گلها، گوید سلام نرگس
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۴۳۱
هر کجا پیمانه گیرد از لب جانانه بوس
هست تا جان در بدن، می گیرم از پیمانه بوس
شبنم از گل بوسه چین شد، چون ننالد عندلیب؟
آشنا محروم و می گیرد ازو بیگانه بوس
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۴۳۳
قلزم تردامنی را ما کهن سوداگریم
کشتی پرمایه ما، ساغر سرشار بس
اعتراف معصیت، از صد عقوبت بدتر است
انتقام ما گنهکاران، همین اقرار بس
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۴۳۴
پاکرو در خاک هندستان، همین آب است و بس
سبحه گردانی که دارد، چرخ دولاب است و بس
دل بکن از خود، که در بزم جگرخواران هند
ناخنی کز خون نگردد سرخ، مضراب است و بس
هرکه آمد، از هجوم تیره روزی برنگشت
زین شبستان آنکه برگردیده، مهتاب است و بس
هیچ کس در بزم این تردامنان خونگرم نیست
گرمخونی گر به چنگ آید، می ناب است و بس
طالع شهر زنان دارد نگارستان هند
هست هرچیزش فراوان، مرد کمیاب است و بس
گشت رطب و یابسش در چشم طغرا بی مزه
در نظر چیزی که شیرین آیدش، خواب است و بس
عالم خاکی، چه هندستان، چه ایران، پرغم است
عالمی که غم ندارد،عالم آب است و بس
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۴۳۶
این که می ترسی ز مستی، عقل نیست
عقل اگر داری، ز هشیاری بترس
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۴۳۷
سرنوشتی غیر بی برگی ندارد نخل ما
تخته مشق خزانیم، از بهار ما مپرس
قسمت دنیی و عقبی، پشت و روی کار ماست
روی کار ما ببین، از پشت کار ما مپرس
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۴۳۸
در سرابستان گیتی چون شراب زرد باش
غیر را درمان و خود همرنگ اهل درد باش
چند باشی موج گرداب علایق پروری؟
از حبابی کم نه ای، در بحر هستی فرد باش
خود مجو نفعی، اگر نقشت به کام دل نشست
فیض بخش دیگران چون کعبتین نرد باش
سیر عالم گر هوس داری، مزن بیهوده گام
در پس زانوی دل بنشین و عالمگرد باش
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۴۴۲
ای دل مزن گام هوس، چون نیست یک مو دسترس
درطالع زلف است و بس، برگرد سر گردیدنش
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۴۴۳
از کف رغبت نداد، ساغر آیینه را
تا گل مستی نچید از می دیدار خویش
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۴۴۸
یار میان باز کرد، رو به کناری نشین
سیرت حیرت بیار، صورت دیوار باش
فتنه گر روزگار، گشته سحرخیز جنگ
شب چو رسد، همچو تیغ، خفته بیدار باش
به سان مهره شطرنج خانه گرد مباش
بتاب رخ ز کسان، در پی نبرد مباش
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۴۴۹
رسید موسم دی، جام و شیشه پیش آور
تهی ز گرمی می در هوای سرد مباش
کریم، همت ناقص نمی کند به فقیر
دلت چو داد خدا، ناامید درد مباش
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۴۵۰
جا در آتش کند از محرم و بیگانه خویش
چون کمان هر که برون می رود از خانه خویش
تا ز ما جغد نیفتد به ره در بدری
گل تعمیر نبردیم به ویرانه خویش
نیست چون سبحه درین کشت، جوی حاصل ما
سبز کردیم ز بهر دگران دانه خویش
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۴۵۳
برون نرفت فغانت ز تنگنای فلک
عبث درین قفس خالی از شکاف مباش
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۴۵۴
به ره گلشنم آید در زندان در پیش
هست در امنگهم صد خطر جان در پیش
هست در هر قدم وادی سرگشتگی ام
رهزن دین ز قفا، دشمن ایمان در پیش
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۴۵۶
پروانه ما گرچه رسد زود به آتش
خواهد که رسد پیشتر از دود به آتش
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۴۵۸
ز آب خوردن بسیار، گل شود کمرنگ
مباش ای بت گلچهره، در شراب حریص
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۴۶۴
قافله اشک و آه، از همه سو ریز کرد
شکر که افتاده است راه تمنا وسیع
تنگدلی چیده اند بر سر هم تا فلک
گرچه نماید به چشم، عرصه دنیا وسیع