عبارات مورد جستجو در ۵۹۵۱۸ گوهر پیدا شد:
صغیر اصفهانی : قطعات
شمارهٔ ۱۱ - قطعه
شنیدم که هارون به بهلول گفت
ز دنیا گذشتی و این نادر است
بگفتا گذشت تو از من فزود
که دادی نعیم ابد را ز دست
صغیر اصفهانی : قطعات
شمارهٔ ۱۲ - قطعه
چو باید عاقبت رفتن ز دنیا
به دنیا دل نبندد مرد دانا
جهان باشد رباطی کهنه باید
از اینجا بهر منزل شد مهیا
بدنیا بهر عقبی کار میکن
که اینجا هرچه کردی داری آنجا
صغیر اصفهانی : قطعات
شمارهٔ ۱۵ - قطعه ذیل بجهه تمثال مبارک حضرت قطب العارفین
بیا تمثال قطب عارفان بین
ز چشم سرمبین از چشم جان بین
حدیث آدم و اسما شنیدی
بیا آن آدم با عزوشان بین
بکن از اهل معنی دیده‌ئی وام
دو عالم را در این صورت نهان بین
جمال حسن را بنگر هویدا
کمال عشق را فاش و عیان بین
وجود اقدسش را آفتابی
میان جمله ذرات جهان بین
الا مونس علی شه را نظر کن
بملک فقر شاهی کامران بین
صغیر اصفهانی : قطعات
شمارهٔ ۱۷ - قطعه
هرچه در عالم خرابی رخ دهد
چون به بینی از نفاق است از نفاق
وانچه تعمیر خرابیها کند
درحقیقت اتفاق است اتفاق
صغیر اصفهانی : قطعات
شمارهٔ ۲۰ - قطعه
دهان بسته قفس و اندر آن سخن مرغیست
که پرگشوده و دارد همی سر پرواز
پرد ز بام تو ناگه ببام خاطر خلق
کنی چو بهر ضرورت در قفس را باز
سخن چو بوم و چه بلبل شوند هر دو قبول
بذوق اهل حقیقت بطبع اهل مجاز
رود بجانب ویران اگر که باشد بوم
چمد بگلشن اگر بلبلی است دستانساز
صغیر اصفهانی : قطعات
شمارهٔ ۲۲ - قطعه
اگر نه نفس محیلت مطیع فرمانست
چه سود از اینکه جهانی بود بفرمانت
اگر نه سایه فکن گشته بی‌سرائی را
چه حاصل اینکه بگردو نکشیده ایوانت
تراست گر کنی احسان که حق نوید دهد
به (هل جزاءالاحسان الا احسانت)
صغیر اصفهانی : قطعات
شمارهٔ ۲۵ - قطعه
یک بنده تمام عمر خود را
ره با قدم غنای پوید
وز خالق و خلق بهر‌ امساک
پیوسته ره فرار جوید
یک بنده ز فرط احتیاجات
در هر نفسی خدای گوید
زین فقر و غنا به گلشن دهر
برگو که گل مراد بوید
چون در گذرند آب رحمت
از روی چه کس غبار شوید
صغیر اصفهانی : قطعات
شمارهٔ ۲۶ - قطعه
این قدر ای توانگر مفشار نای مسکین
میترس از آنکه زین نای ناگه نوا برآید
دوران اگر به کامت باشد مباش غرّه
بس دورها بسر شد این دور هم سرآید
از پاره آستینان بنما حذر که روزی
زین آستین پاره دست خدا برآید
صغیر اصفهانی : قطعات
شمارهٔ ۲۷ - قطعه
بر این سرا چه فانی مبند دل زنهار
که پل برای عبور است نی برای قرار
به راستی که فلک راست کجروی عادت
که دیده راستی از این سپهر کجرفتار
نیامده است و نیاید کسی در این عالم
کزین سرای دو در عاقبت نبندد بار
صغیر اصفهانی : قطعات
شمارهٔ ۳۲ - قطعه
یکی را گه و بی گه اندر سرای
به سرقت همی رفت مال و منال
بر آورد دیوار خانه به ابر
نبود ایمن از دزد در عین حال
کسی گفتش این دزد در خانه است
تو بندی ره بام چشمت بمال
سخن فهم کن زین مثل ای عزیز
چو نفست زند ره ز شیطان منال
صغیر اصفهانی : قطعات
شمارهٔ ۳۶ - قطعه
به هر چیز مهرت فزونتر بود
همان را پرستش کنی هرچه هست
چو مهرت به دنیا ز حق بیش شد
تو دنیاپرستی نئی حق‌پرست
صغیر اصفهانی : قطعات
شمارهٔ ۴۰ - قطعه
هست ثابت که اهل عرفان نیست
هرکه ثابت به عهد و پیمان نیست
شرط ایمان درستی قول است
هرکه را قول نیست ایمان نیست
صغیر اصفهانی : قطعات
شمارهٔ ۴۱ - قطعه
ای همه باد و خاک و آتش و آب
چه عجب‌گر تو را تعب باشد
تو که از پای تا سر اضدادی
بی‌تعب بودنت عجب باشد
صغیر اصفهانی : قطعات
شمارهٔ ۴۶ - قطعه
مرا صغیر تخلص بجا بود که سه چیز
مراد دارم و هستم از این تخلص شاد
در اول اینکه به عهد صغارتم ایزد
زبان بگفتن اشعار جانفزا بگشاد
به دوم اینکه نگیرند اکابرم خورده
اگر ز خامه ی من نقطه‌ای خطا افتاد
به سوم اینکه چو روز حساب پیش آید
مسلم است که آنجا بود صغیر آزاد
صغیر اصفهانی : رباعیات
شمارهٔ ۲
ای لطف تو بگشوده به من باب عطا
ناگفته و گفته حاجتم کرده روا
حاجات دگر کنون مرا در نظر است
بنمای روا به حرمت آل عبا
صغیر اصفهانی : رباعیات
شمارهٔ ۷
با شانه شبی بگفتم ای عقده گشا
چون شد که شدی ز قید آن طره رها
گفتا که به کار غیر همت کردم
یعنی که گره گشودم از کار صبا
صغیر اصفهانی : رباعیات
شمارهٔ ۱
شد دور چو از نظر غبار من و ما
آن یکه سوار ناگهان شد پیدا
یعنی که شدیم نیست و اندر همه جا
دیدیم خدا هست خدا هست خدا
صغیر اصفهانی : رباعیات
شمارهٔ ۳
یا شاه نجف ببین من حیران را
محروم مران ز درگهت مهمان را
ای شاه تو میزبان خوان ملکی
اطعام کن این گدای سرگردان را
صغیر اصفهانی : رباعیات
شمارهٔ ۴
ای مظهر کل هویت یزدان را
ای مهر تو گوهر صدف ایمان را
از چنگ سگ نفس رها ساز مرا
آن سان که ز شیر حضرت سلمان را
صغیر اصفهانی : رباعیات
شمارهٔ ۹
گر وعده ی بهشت یا جحیم است تو را
از روز جزا نه جای بیم است تو را
چون خلقت خلق روی اصل کرم است
خوش باش که کار با کریمست تو را