عبارات مورد جستجو در ۹۶۶۸ گوهر پیدا شد:
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۲۳۹
آن ماه که چرخ بر رخش مهر آرد
نقاش ازل مثل رخش ننگارد
دی گفت زقامتم خجل گردد سرو
ای سرو ، مگو هیچ ، که قدش دارد؟
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۲۴۵
آن شاخ سمن که روی خندان دراد
می نتواند که سیم پنهان دارد
وان غنچۀ تنگ خولب آورده بهم
زر تعبیه در جامۀ خلقان دارد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۲۴۷
شاخ ارز شکوفه شکل پروین دارد
آن هم ز سرشک من غمگین دارد
از ناله من کوه بدان سنگ دلی
از لاله بدامن دل خونین دارد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۲۵۹
با غنچه صبا چو دست اندر کش کرد
بشکفت ز شرم و چهره چون آتش کرد
دانست که نورسیده و ساده دلست
او را بدوسه قراضه زر دلخوش کرد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۲۶۴
امسال بهار رسم دیگر گون کرد
مستخر جیش باد صبا بین چون کرد
بر شاخ شکوفه را کشید اندر چوب
تا هر درمی که داشت زو بیرون کرد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۲۷۲
چون دست افق گلوی پروین گیرد
عالم ز فروغ صبح آیین گیرد
از کوه چوپای مهر در سنگ آید
بر بخت بد اندیش تو نفرین گیرد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۲۹۳
آنرا که دل از غمی مشوّش باشد
باد سحرش آب بر اتش باشد
دوشم سحری باد زنو جانی داد
بیمار که جان چنین دهد خوش باشد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۳۱۰
آن شمع دراز قد که جز سر نکشد
بیش از یک شب عمروی اندر نکشد
ده تو دارد جامه و از سر سبکی
می جوشد مغزش و یکی بر نکشد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۳۱۲
با ذوق لب تو باده گر می کوشد
میدانم بیقین که خون رز می جوشد
نی نی که خود از شرم لبت دختر رز
رنگ آوردست و رخ بکف می پوشد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۳۲۱
انگام سحر باد صبا می آمد
ازوی بویی بس آشنا می آمد
پی می بردم که از کجا می آید
هم از سر زلف یار ما می امد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۳۲۴
دیدی که دگر بی رخ آن سرو بلند
آمد گل و بلبل بر او رخت افکند
ای بیهده گوی مست، بسیار مگوی
وی شوخ دهادن دریده، بر خویش مخند
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۳۲۷
ایّام بر آنست که تا بتواند
یک روز مرا بکام خود ننشاند
عهدی دارد جهان که تا گرد جهان
خود می گردد، مرا همی گرداند
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۳۳۳
اهل طبرستان همه چون فاخته اند
کز سلّۀ بید خانه پرداخته اند
زان همچو شکر در آب بگداخته اند
کایشان چو شکر خانه زنی ساخته اند
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۳۳۵
زر رشتۀ خور زتاب شب بگسستند
یکباره در روزه بما در بستند
تا پای و سر شام و سحر نشکستند
تا روز و شب از آمد و شد ننشستند
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۳۳۹
اقبال تو با سپهر و اختر بزند
نوک قلمت بانی شکّر یزند
وقتست که در چمن بنام کرمت
بلبل بکند خطبه و گل زر بزند
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۳۴۳
وقتست که بار بلبل آشوب کند
فرّاش چمن ز باد جاروب کند
گل پیرهن دریدۀ خون آلود
از دست رخ تو بر سر چوب کند
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۳۴۴
وقتست که بلبل بگل آواز کند
این لابه در افزاید و آن ناز کند
بلبل بسخن مضاحک آغاز کند
تا گل بشکر خنده دهن باز کند
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۳۴۵
وقتی که صبا طرّۀ سنبل شکند
ساز طرب از نوای بلبل شکند
بر گل شکنند عاقلان توبت خویش
ابله باشد که توبه بر گل شکند
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۳۵۲
بر یاد قدت دل رهی ناله کند
چون مرغ که بر سروسهی ناله کند
گویند مکن ناله و این غم که مراست
بر دل نه که بر کوه نهی ناله کند
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۳۵۵
وقتست که گلها بنیایند و روند
وز شرم رخت قفا نماید و روند
خوبیّ تو جاودان بمانادارنی
هر سال چو گل هزار آیند و روند