عبارات مورد جستجو در ۵۹۵۱۸ گوهر پیدا شد:
امیرعلیشیر نوایی : مقطعات
شمارهٔ ۲۸
فانیا گر شادیت باید طمع بگسل ز خلق
زانکه از رنج طمع دل را رسد هر دم غمی
گر بود در خاطرت رازی فرو خور دم مزن
چون ز ابنای زمان ممکن نباشد محرمی
بایدت از عالم آزادی برو آزاده باش
زانکه باشد عالم آزادگی خوش عالمی
امیرعلیشیر نوایی : مقطعات
شمارهٔ ۳۰
هر آنکه از همه اشخاص پر مشقت دهر
برید و ساخت وطن در حریم تنهایی
اگر چه هیچ ندارد مشابهت بنسب
بواحدی که مسلم باوست یکتایی
امیرعلیشیر نوایی : رباعیات
شمارهٔ ۱
ای بیحد و عد هر نفست حمد و ثنا
وز صد چندین حمد و ثنات استغنا
ذکر ملکوت اندرین دیر فنا
با علم تو سبحانک لا علم لنا
امیرعلیشیر نوایی : رباعیات
شمارهٔ ۳
ای از می لعلت همه سر مستی ما
از سرو بلندت به زمین پستی ما
کز پی به خیال توست همدستی ما
واپس باشد ز نیستی هستی ما
امیرعلیشیر نوایی : رباعیات
شمارهٔ ۱۰
آئین طلب ز خود پسندان مطلب
وین شیوه جز از نیازمندان مطلب
بی نقشی ز اهل زهد چندان مطلب
وین نقش ز غیر نقش بندان مطلب
امیرعلیشیر نوایی : رباعیات
شمارهٔ ۱۲
هر لحظه گر از چرخ جفایی رسدت
وز حادثه زمان بلایی رسدت
غم نیست گر از مهی جفایی رسدت
سر چون سر زلف او به پایی رسدت
امیرعلیشیر نوایی : رباعیات
شمارهٔ ۱۵
در جام بلورین می همچون یاقوت
گر یابم و سازم شب و روز آنرا قوت
تا در فلک پیر و سپهر فرتوت
چون هر دو شود حواس و عقلم مبهوت
امیرعلیشیر نوایی : رباعیات
شمارهٔ ۱۷
چشمت که طریق سحر ازو یافت رواج
از بابل و کشمیر همی گیرد باج
عیار صفت ربوده گاه تاراج
از تن ها سر چنانک از سرها تاج
امیرعلیشیر نوایی : رباعیات
شمارهٔ ۱۸
ساقی به من غمزده پیش آر قدح
هر چند بود بزرگ بردار قدح
گر زانکه بود سپهر دوار قدح
در یک دو کشش کنم نگونسار قدح
امیرعلیشیر نوایی : رباعیات
شمارهٔ ۲۰
در عاشقی آن کس که مجرد باشد
به زانکه به عقل و هش مقید باشد
آن کو ز قبول دم زند رد باشد
ور دعوی نیکویی کند بد باشد
امیرعلیشیر نوایی : رباعیات
شمارهٔ ۲۵
ساقی نه ز آب تلخ کز آتش تیز
یکرطل گران سوی من آور برخیز
گر زانکه ز توبه ات شوم عذرانگیز
انداز به آستین و در حلقم ریز
امیرعلیشیر نوایی : رباعیات
شمارهٔ ۲۶
ساقی بقدح می طربناک انداز
عکس رخ پاک در می پاک انداز
بس شور و شغب در من بی باک انداز
زان غلغله در گنبد افلاک انداز
امیرعلیشیر نوایی : رباعیات
شمارهٔ ۳۰
دارم ز وجود خود پریشانی و بس
وز جمله کرده ها پشیمانی و بس
از عقل نصیبم شده نادانی و بس
بر نادانی خویش حیرانی و بس
امیرعلیشیر نوایی : رباعیات
شمارهٔ ۳۱
دیدند یکی قلندر فقراندیش
از منزل و خانمانش دوری شده کیش
گفتند که پیوسته کجایی درویش
گفتا که درون خرقه کهنه خویش
امیرعلیشیر نوایی : رباعیات
شمارهٔ ۳۴
هر چیز رسد ز اهل دوران مخروش
وز قسم ازل زیاده را بیش مکوش
بر بند ز ناشنیدنی پرده گوش
وز هر چه نه گفتنی زبان دار خموش
امیرعلیشیر نوایی : رباعیات
شمارهٔ ۳۵
خواهی که به خاصگان حق گردی خاص
اول ز عوام خویش را ساز خلاص
وانگاه در آ براه صدق و اخلاص
تا خاص کنندت و پذیرندت خواص
امیرعلیشیر نوایی : رباعیات
شمارهٔ ۳۷
ای دل تو مگر که مشک نابست آن خط
زآنرو که ز زنگ در حجابست آن خط
کز شام رقم بر آفتابست آن خط
نی نی غلطم نقش بر آبست آن خط
امیرعلیشیر نوایی : رباعیات
شمارهٔ ۴۳
یاران چو کشند در بهاران می صاف
من گر چه ز زهد و توبه پیش آرم لاف
دارندم اگر ز می بدان هرزه معاف
در عالم یاری نبود از انصاف
امیرعلیشیر نوایی : رباعیات
شمارهٔ ۴۶
در دیر مغان مغبچگان چالاک
کردند مرا به باده مست و بی باک
مخموریم افکند چو بر خاک هلاک
وانگه نگرفتند به می خرقه چاک
امیرعلیشیر نوایی : رباعیات
شمارهٔ ۴۸
در آتش عشق جسم و جانم مه و سال
آن نوع رساند ورزش خود بکمال
کندر دوزخ اگر فتم باشد حال
کز دوزخ هجر سوی فردوس وصال