عبارات مورد جستجو در ۵۹۵۱۸ گوهر پیدا شد:
غالب دهلوی : رباعیات
شمارهٔ ۳۴
غالب هر پرده ای نوایی دارد
هر گوشه ای از دهر فضایی دارد
برچید به پست از دماغم یکسر
بنگاله شگرف آب و هوایی دارد
غالب دهلوی : رباعیات
شمارهٔ ۳۶
این نامه که راحت دل ریش آورد
سرمایه آبروی درویش آورد
در هر بن مو دمید جانی یعنی
سامان نثار خویش با خویش آورد
غالب دهلوی : رباعیات
شمارهٔ ۳۹
گر گرد ز گنج گهری برخیزد
مپسند که دود از جگری برخیزد
منت نتوان نهاد بر کدیه گران
بنشین که به خدمت دگری برخیزد
غالب دهلوی : رباعیات
شمارهٔ ۴۰
ای آن که هما اسیر دامت باشد
صاف می خسروی به جامت باشد
تسبیح به هر اسم الهی که بود
آغاز ز ابتدای نامت باشد
غالب دهلوی : رباعیات
شمارهٔ ۴۴
آن کز اثر طمع نشانش آرند
گر خود به هوای استخوانش آرند
گر پردگی قلمرو بال هماست
چون سایه به خاک موکشانش آرند
غالب دهلوی : رباعیات
شمارهٔ ۴۵
چرگر که ز زخمه زخم بر چنگ زند
پیداست که از بهر چه آهنگ زند
در پرده ناخوشی خوشی پنهان ست
گازر نه ز خشم جامه بر سنگ زند
غالب دهلوی : رباعیات
شمارهٔ ۴۶
یارب نفس شراره خیزم بخشند
یارب مژه های دجله ریزم بخشند
بی سوز غم عشق مبادا، زنهار
جانی که به روز رستخیزم بخشند
غالب دهلوی : رباعیات
شمارهٔ ۴۷
قانع نیم ار بهشت نیزم بخشند
از بخشش خاص تا چه چیزم بخشند
امید که صرف رونمای تو شود
جانی که به روز رستخیزم بخشند
غالب دهلوی : رباعیات
شمارهٔ ۴۸
او راست اگر هزار چیزم بخشند
او راست اگر بهشت نیزم بخشند
بر دوست فدا کنم به صد گونه نشاط
جانی که به روز رستخیزم بخشند
غالب دهلوی : رباعیات
شمارهٔ ۵۲
زانجا که دلم به وهم در بند نبود
با هیچ علاقه سخت پیوند نبود
مقصود من از کعبه و آهنگ سفر
جز ترک دیار و زن و فرزند نبود
غالب دهلوی : رباعیات
شمارهٔ ۵۵
باید که جهانی دگر ایجاد شود
تا کلبه ویران من آباد شود
در عالم انبساط از من خوشتر
مطرب که به سوز دگران شاد شود
غالب دهلوی : رباعیات
شمارهٔ ۵۶
باید که دلت ز غصه در هم نشود
از رفتن زر دستخوش غم نشود
این سیم و زرست خواجه این سیم و زرست
غم نیست که هر چند خوری کم نشود
غالب دهلوی : رباعیات
شمارهٔ ۶۰
شرطست که روی دل خراشم همه عمر
خونابه به رخ ز دیده پاشم همه عمر
کافر باشم اگر به مرگ مؤمن
چون کعبه سیه پوش نباشم همه عمر
غالب دهلوی : رباعیات
شمارهٔ ۶۳
خوابی که بود نشان بخت فیروز
دیده ست به روز شاه گیتی افروز
فیض دم صبح تا چه بالیدن داشت
کز صبح به شه رسید در نیمه روز
غالب دهلوی : رباعیات
شمارهٔ ۶۵
چون درد ته پیاله باقی ست هنوز
شادم که بهار لاله باقی ست هنوز
در کیش توکل غم فردا کفرست
یکروزه می دو ساله باقی ست هنوز
غالب دهلوی : رباعیات
شمارهٔ ۷۱
داری چه هراس جان ستانی از مرگ؟
می جوی حیات جاودانی از مرگ
از سوز حرارت غریزی داغم
ناسازترست زندگانی از مرگ
غالب دهلوی : رباعیات
شمارهٔ ۷۴
شام آمد و رفت سر به پابوس خیال
بر تخت شهی نشست کاووس خیال
از گردش گونه گونه اشکال نجوم
گردید دماغ دهر فانوس خیال
غالب دهلوی : رباعیات
شمارهٔ ۸۳
غالب آزاده موحد کیشم
بر پاکی خویشتن گواه خویشم
گفتی به سخن به رفتگان کس نرسد
از بازپسین نکته گزاران پیشم
غالب دهلوی : رباعیات
شمارهٔ ۸۴
غالب به گهر ز دوده زاد شمم
زان رو به صفای دم تیغ ست دمم
چون رفت سپهبدی زدم چنگ به شعر
شد تیر شکسته نیاکان قلمم
غالب دهلوی : رباعیات
شمارهٔ ۸۶
شرطست که بهر ضبط آداب و رسوم
خیزد بعد از نبی امام معصوم
زاجماع چه گویی به علی بازگرای
مه جای نشین مهر باشد نه نجوم