عبارات مورد جستجو در ۵۹۵۱۸ گوهر پیدا شد:
اهلی شیرازی : تواریخ
شماره ۳۴ - تاریخ وفات لطف الله فخار
صد دریغ از خواجه لطف الله فخار آنکه بود
در جوانی پیر ارباب دل از طبع سلیم
همچو یوسف از نظر گم شد نمیدانم کجاست
کز فراق او پدر را شد دل پر خون دو نیم
از ازل لطف خدا همراه بودش تا ابد
زان بود تاریخ او لطف خداوند قدیم
اهلی شیرازی : تواریخ
شماره ۳۹ - تاریخ وفات خواجه روزبهان
دلا امید بکار جهان چه می بندی
چو خواجه روزبهان ناامید شد ز جهان
چو بگذری بسر خاک او بیاد آور
که گنج علم و کمال است زیر خاک نهان
مپرس از پی تاریخ فوت او زنهار
که سال فوت بود حال خواجه روزبهان
اهلی شیرازی : تواریخ
شماره ۴۰ - تاریخ وفات خواجه محمود
خواجه محمود شاه صاحب فیض
شد شهید از جفای چرخ برین
دل و جان چون نماند در پیشش
سر بسر کشته شد بخنجر کین
رقم از خون خویش زد تاریخ
خواجه محمود بیدل مسکین
اهلی شیرازی : تواریخ
شماره ۴۴ - تاریخ ولادت
آصف صفاتی کز نسل جابر
نامش علی بد خلق از (اصل متن: ملک بود) ملاکه
آمد ز غیبش فرخ جبینی
کز دیدن او شد عقل و اله
سال ولادت هر کس بپرسید
گو ماه شعبان صبح دوشنبه
اهلی شیرازی : تواریخ
شماره ۴۹ - تاریخ وفات میر شمس الدین محمد
میر شمس الدین محمد چون برین در سر نهاد
لطف یزدان دادش آخر اینچنین سر منزلی
در پناه ام کلثوم از وثوق خدمتست
زانکه بود آن اهل دل از روی معنی مقبلی
لاجرم گویند خلق از بهر تاریخ وفات
میر شمس الدین محمد بود او اهلی دلی
اهلی شیرازی : تواریخ
شماره ۵۰
حیف از امیر شیخ علی شهریار عهد
آن چشمه حیات ز پاکیزه گوهری
کارش همیشه لطف و کرم بود و بهره داشت
از خلق احمدی و کرمهای حیدری
درویش پروری صفت آن بزرگ بود
تاریخ هم بجوی ز درویش پروری
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۱
ای خواجه که فهم نکته سنج است ترا
چند از پی زر دوی چه رنج است ترا
چون از زر و مال غیر روزی نخوری
انگار که صد هزار گنج است ترا
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۳
ای همچو گهر در صدف سینه ی ما
هر گوهر راز توست گنجینه ی ما
حقا که غرض ز هستی ما نبود
جز جلوه ی حسن تو در آیینه ما
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۴
یارب سگ کوی مقبلی ساز مرا
آیینه ز عشق منجلی ساز مرا
اقبال جهان مرا جوی نیست قبول
مقبول محمد و علی ساز مرا
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۵
یارب نظر لطف به سویم بگشا
وز دست دعا دری برویم بگشا
یا موی تنم با گره دل خوشدار
یا این گره از تن چو مویم بگشا
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۶
گر درد دل از غم حبیب است مرا
غم نیست که هم غمش طبیب است مرا
از فخر جهانیان مرا عار بود
گر فقر محمدی نصیب است مرا
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۸
زان روز که آب و گل سرشتند مرا
در دل همه تخم مهر کشتند مرا
سرگشته تر از مهم که خورشید و خان
یک روز به حال خود نهشتند مرا
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۱۷
ساقی دل من سوی تواش راه کجا؟
درویش کجا و صحبت شاه کجا؟
نی سایه به قعر چه ز خورشید جداست
خورشید کجا و سایه در چاه کجا؟
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۲۱
گر باده کشی مپوش و مستی بنما
ور پاک روی خداپرستی بنما
در چادر پاک چون زن زشت مباش
گر مرد رهی چنانکه هستی بنما
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۲۲
چون نافه از آن سرم فرو رفته به جیب
تا بوی تو را بشنوم از عالم غیب
عیبم مکن از بی‌هنری کآهوی چین
از عین هنر شهره ی شهر است به عیب
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۲۳
گر سوخته نیستی در درد مکوب
وین سکه ی قلب بر رخ زرد مکوب
نرم از دم گرم می شود آهن سرد
گر بی دم گرمی آهن سرد مکوب
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۲۴
ما بنده ی پیریم سرا پا همه عیب
ما را که خرد؟ چو بیند از ما همه عیب
با اینهمه دوست گوید ای بنده ی پیر
بازآ که خریدار توام با همه عیب
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۲۵
مانیم چو غنچه سر فرو برده به جیب
باشد که دری گشاید از عالم غیب
آن تازه جوان و صد هزاران خوبی
ما پیر و گرفتار به هفتاد و دو عیب
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۲۶
ما مست ره و هوای دل طبع فریب
رخش هوس از فراز تازان به نشیب
آنگه که عنان گسسته شد توسن نفس
چون بازکشد عنان او صبر و شکیب
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۲۷
خوش باش که بر دوزخیان روز حساب
از گیسوی خود فرو هلد خواجه طناب
چون رشته ی نور آفتاب از سر مهر
ذرات جهان برکشد از چاه عذاب