عبارات مورد جستجو در ۵۹۵۱۸ گوهر پیدا شد:
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۱۲۷
در عشق تو من پای زسر نشناسم
روز از شب و حنظل ز شکر نشناسم
شکر از شادی شکایت از غم چه کنم
چون راحت و خیر و خیر و شر نشناسم
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۱۲۹
در عشق درآی و خانه پردازی کن
مانندهٔ پروانه سراندازی کن
ور زانک زعشق عافیت می طلبی
پس عشق نه کار تست رو بازی کن
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۱۳۰
در عشق اگرت به دل درآید دیدن
معشوق تو را سهل نماید دیدن
زنهار به سایه اش قناعت می کن
جز سایه مپندار که شاید دیدن
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۱۳۱
ای دل تو به عشق در نبینی بنشین
چندت گویم نه مرد اینی بنشین
اول زوجود خویش برخیز ای دل
پس با غم عشق اگر نشینی بنشین
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۱۳۴
عشق آن صفتی نیست که بتوان گفتن
واین دُر به هر الماس نشاید سفتن
سوداست کی می بریم والله که عشق
بکر آمد و هم بکر بخواهد رفتن
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۱۳۵
گر زانک شراب عشق خواهی خوردن
سر در سر کار عشق باید کردن
تا سر ننهی در ره [او] از گردن
در دل مکن از وصال جان پروردن
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۱۴۱
اندر ره عشق اگر شوی صادق تو
بی درد سر نطق شوی ناطق تو
گر حضرت عشق را شدی لایق تو
معشوق تو و عشق تو و عاشق تو
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۱۴۴
ای دل برو از عقیلهٔ عقل برَه
تسلیم شو وز حیلهٔ عقل برَه
تا با عقل عقیله حاصل داری
عاشق شو و از عقیلهٔ عقل برَه
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۱۴۷
در عشق وجود خویش بگذار و برَه
خود را همگی به عشق بسپار و بره
چیزی است میان تو و مقصود حجاب
کان را منی است نام، بگذار و بره
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۱۴۹
در صحرا شو که عشق در صحرا به
ناپیدا شو که مرد ناپیدا به
در بوتهٔ نیستی رو و پاک بسوز
عاشق کروکور و لنگ و نابینا به
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۱۵۲
بر باد اگر تو عشق شهوت دانی
خاکت بر سر که سخت سرگردانی
عشق آب حیات هر دو عالم باشد
تو آتش شهوتش چرا می خوانی
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۱۵۴
ای دل چو تو از دامن حُسن آویزی
باید که زهیچ زحمتی نگریزی
شرط است که چون تو پای در عشق نهی
اول گامی زکام خود برخیزی
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۱۵۵
عشق تو فزون است زبینایی من
راز تو برون است زدانایی من
در عشق تو انتهاست تنهایی من
در دست تو عاجز است توانایی من
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۱۵۶
تا پای زخویشتن فراتر ننهی
بر سر زکمال عشق افسر ننهی
دست تو به دامن وصالش نرسد
تا در ره عشق پای بر سر ننهی
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۱۵۸
اندر ره عشق اگر تو هستی غازی
با خون و رگ و پوست چه می پردازی
در شاهد شاهدی دگر پنهان است
با آن شاهد خوش است شاهد بازی
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۱۶۰
عشق آن نبود که نیک دانی خود را
یا در یک دل مقام سازی صد را
عشق آن باشد که از خود آگه گردی
وانگه تو فدای یار سازی خود را
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۱۶۱
اینجا پر طاوس به کرکس ندهند
خود را چُو پلاس سازد اطلس ندهند
«اوحد» تو هوای نفس را عشق مخوان
کاین عشق عزیز است به هر خَس ندهند
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۱۶۳
در عالم عشق عقل گمره گردد
در بیشهٔ عشق شیر روبَه گردد
هرگه که زرسم عشق آگه گردد
با او سخن دراز کوته گردد
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۱۶۴
در عشق نگر که قصد هستی نکنی
ناخورده می وصل تو مستی نکنی
گیرم که به ترک سر ندانی کردن
آخر کم از آنک تن پرستی نکنی
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۱۶۵
عاشق باید که عشق را بنده شود
ورنه به هوس رود پراکنده شود
عیسی منم و معجز من این نفس است
هر کس که ببیند این نفس زنده شود