عبارات مورد جستجو در ۵۹۵۱۸ گوهر پیدا شد:
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۱۷۴ - الاسرار
در نقطهٔ خویشتن مرا مشکلهاست
همچون سر و پای دایره ناپیداست
آن به که ازین قاعده بیرون آییم
کاین کار به پرگار نمی آید راست
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۱۷۵ - الاسرار
روحی که منزّه است از عالم خاک
مهمان تو آمده است از عالم پاک
می ده تو به بادهٔ صبوحی مددش
زان پیش که گوید انعم الله مساک
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۱۷۶ - الاسرار
زان پیش که ما طفیل آدم بودیم
در خلوت خاص با تو همدم بودیم
این صحبت ما با تو نه امروزین است
پیش از من و تو من و تو با هم بودیم
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۱۷۷ - الاسرار
پرسیدم از آن کسی که برهان داند
آن کیست که او حقیقت جان داند
خوش خوش به جواب گفت کای صفرایی
آن منطق طیر است سلیمان داند
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۱۷۸ - الاسرار
در دایرهٔ وجود بی سهو و سقط
دلها زتو دور نیست چو نقطه زخط
بر مرکز عهد اول از خطّ ازل
جانها همه دایره است و عشق تو نقط
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۱۷۹ - الاسرار
در خود نگر ار نئی تو واقف زجهان
و اندر تن خود بین همه پیدا و نهان
گر زانک نمی رسد یقینت به گمان
پس خواندن علمها چه سود و چه زیان
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۱۸۱ - الاسرار
روزت بستودم و نمی دانستم
شب با تو غنودم و نمی دانستم
ظن برده بُدم به من که من من باشم
من جمله تو بودم و نمی دانستم
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۱۸۲ - الاسرار
آنها که همی دهند نادیده نشان
در کوی تحیرّند و در بحر گمان
چیزی است نهان ز دیدهٔ آدمیان
و آنها که ندیده اند شادند زیان
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۱۸۳ - الاسرار
قومی به گمان فتاده اندر ره دین
قومی دگر اوفتاده در راه یقین
ناگاه به گوشه ای برآرند آواز
کای بی خبران راه نه آن است و نه این
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۱۸۴ - الاسرار
در دیدهٔ ما نگر جمال حق بین
کاین نور حقیقت است و انوار یقین
حق نیز جمال خویش در ما بیند
این فاش مکن که خونت ریزد به زمین
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۱۸۵ - الاسرار
تا با خودم از هر دو جهان بیرونم
چون بی خودم از هر دو جهان افزونم
این حال که هست شرح نتوانم داد
دانم که خوشم ولی ندانم چونم
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۱۸۷ - الاسرار
ای دل تو درین واقعه دمسازی کن
وای جان به موافقت سراندازی کن
ای صبر تو پای غم نداری بگریز
وای عقل تو کودکی برو بازی کن
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۱۸۸ - الاسرار
هر دل نبود قابل اسرار خدا
در هر گوشی نگنجد اسرار خدا
هستند عقول یکسر ار درنگری
سرگشته و واله شده در کار خدا
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۱۹۰ - الاسرار
مردان چو حدیث وصل جانان شنوند
ار زنده بمانند زنقصان شنوند
درد ره عاشقان کمالی دارد
سرّ دو جهان درون جانان شنوند
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۱۹۲ - الاسرار
تا خواجه ز نور خویش منفک نشود
در عالم اهل دیده بی شک نشود
رو دیده به دست آر که اسرار خدا
با عقل مزوِّر تو مدرَک نشود
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۱۹۳ - الاسرار
در عالم عشق هر که را یار بود
صندوق وجودش همه اسرار بود
با این همه گر زخود نشانی بدهد
در حال مقامش رسن و دار بود
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۱۹۴ - الاسرار
عقل از ره تو حدیث افسانه برد
در کوی تو ره مردم بیگانه برد
هر لحظه چو من هزار دل سوخته را
سودای تو از کعبه به بتخانه برد
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۱۹۶ - الاسرار
در بادیهٔ وصال آن شهره نگار
جانبازانند عاشقان رخ یار
مانندهٔ حلّاج انا الحق گویان
و از هر کنجی هزار سر بر سرِ دار
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۱۹۸ - الاسرار
هر دل که خبردار شد از اسرارش
گر نور بود سوخته شد در نارش
گر شبه سلامتی کسی را بینی
زان است که او بی خبر است از کارش
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۲۰۰ - الاسرار
زنهار به گفت و گوی [منشین به] او باش
غافل منشین و گم مکن عمر به لاش
خواهی که شود بر تو همه سرّی فاش
با خود می باش و با خود البتّه مباش