عبارات مورد جستجو در ۵۹۵۱۸ گوهر پیدا شد:
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۱۰
آن را که دلش خانهٔ توحید بود
در کون و مکان طالب تجرید بود
وآن را که شب و روز بود بر در او
شبها همه قدر و روزها عید بود
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۱۱
پیدا و نهان و شادی و غم همه اوست
بنیاد وجود سست و محکم همه اوست
خواهی که چو خورشید ببینی او را
در بند زخود دیده و عالم همه اوست
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۱۲
تا با خلقی تو بی گمان بی دینی
تا قبلهٔ تو خلق بود مسکینی
از هرچه جز اوست دیده و دل بر دوز
تا سلطنت اول و آخر بینی
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۱۳
مؤمن که به صدق ازو نرنجد چیزی
در پیش دلش جز او نسنجد چیزی
حق بر عرش است و عرش دانی چه بود
آن دل که درو جز او نگنجد چیزی
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۱۴
آتش نزند در دل ما الّا او
کوته نکند منزل ما الّا او
گر جمله جهانیان طبیبم گردند
حل می نکند مشکل ما الّا او
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۱۶
آنجا که سراپردهٔ اجلال جلال
جانها همه واله اند زبانها همه لال
دنیا دل ما نبرد و عقبی نبرد
ما را همه مقصود وصال است وصال
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۱۷
خود را چو نمود او نه خیال است و نه طیف
تو چون و چگونه دانیش باشد حیف
هرگز نرسی به ذات او تا گویی
ماهو و متی و لم و این و کم و کیف
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۱۸
عقل ارچه همه علومها می داند
در دانش تو رسد فرو می ماند
ای دوست تویی که هستی خود دانی
آن کیست تو را چنان که هستی داند
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۱۹
در نفی تو خلق را امان نتوان داد
جز در ره اثبات تو جان نتوان داد
با آنکه زتو هیچ مکان خالی نیست
در هیچ مکان از تو نشان نتوان داد
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۲۰
ای دوست تو را زان به عیان نتوان دید
کالبتّه به چشم جسم جان نتوان دید
از تو بگذر که تو زتو چندان است
کز غایت تو ز تو جهان نتوان دید
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۲۱
گفتم که زرخ پردهٔ عزّت بردار
بسیار کس اند منتظر آن دیدار
نیکو سخنی بگفت آن زیبایار
دیدار قدیم است برو دیده بیار
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۲۲
من گرچه سزای راه درگاه نیم
جز بر در سایهٔ هوالله نیم
چون من توام و تو من، توام راه نمای
تو آگهی از من و من آگاه نیم
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۲۳
خواهی که ببینی دل کارآگه را
و از خود به خدا عیان ببینی ره را
بر تخت درون نشان به شمشیر زبان
شاهنشه لا اله الّا الله را
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۲۴
خواهی که به منزل برسانی ره را
در مملکت ابد ببینی شه را
بر خالص و مخلص تو طلب لازم دان
لالایی لا اله الّا الله را
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۲۵
در ذات مقدّست کسی را ره نیست
وزعین کمال تو کسی آگه نیست
سرمایهٔ سالکان راه طلبت
جز گفتن لا اله الّا الله نیست
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۲۶
زنهار تو ای دل زخدا آگه باش
چندانک تو را جهد بود در ره باش
در بند زر و سیم تو تاکی باشی
رو طالب لا اله الّا الله باش
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۲۷
لا همچو نهنگ در کمین است ببین
الّا چو خزینه در یقین است ببین
راهی است زتو تا تو کشیده چو الف
سرّ ازل و ابد همین است ببین
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۲۸
مسکین دل من به وصل والا نرسید
از شیب وجود خود به بالا نرسید
جان من و صد هزار جانهای دگر
مستغرق لا شد که به الّا نرسید
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۲۹
چون شخص به نورِ ذکر بینا گردد
موسی صفت او به طور سینا گردد
عیسی زبان در قدم و دم باشد
در گنبد نیلگون مینا گردد
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۳۰
تا بتوانی مدام می باش به ذکر
کز ذکر تو را راه نمایند به فکر
محرم چو شدی در حرم اجلالش
بینی به عیان تو روی معشوقهٔ بکر