عبارات مورد جستجو در ۵۹۵۱۸ گوهر پیدا شد:
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۴۰۷
هان ابن یمین ز کار آگه میباش
چون عقل ز کژ ر وی منزه میباش
چون سوسن و نرگس ار همه چشم و زبان
گشتی دو سه روزا بکم و ابکه میباش
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۴۳۰
کنجی ورفاغی و فراغی از خلق
حاصل کن و بگذر ز سر اطلس و دلق
از آب قناعت ار برای غسلی
آتش کند از تو دفع چون روغن طلق
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۴۳۲
شب تیره و صبح گشته روشن زافق
چون عارض دلدار ز پیروزه تتق
دریاب صبوح را و نومید مباش
کافزون ز شمارست بدادار طرق
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۴۳۳
ای در سر تو فتاده سودای عراق
بد بود که افتاد ترا رأی عراق
تو تا ز خراسان شده ئی بر دم تو
کس می نزند دم بجز از نای عراق
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۴۴۲
با نیک و بد زمانه در ساز ایدل
وز دشمن خویش دوست بر ساز ایدل
خواهی که شود منظر تو روضه قدس
از خار مغیلان گل تر ساز ایدل
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۴۴۷
کس خلد و حجیم را ندیدست ایدل
کو کس که از آنجهان رسیدست ایدل
امید و هراس ما بچیزیست کزان
جز نام نشانی نه پدیدست ایدل
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۴۴۹
خواهد شدن از تن نظر جان زایل
ناگشته بجز حسرت و ارمان حاصل
یا رب ز جهان مرا چنان بر که هنوز
باشند بصحبتم عزیزان مایل
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۴۵۶
زیبا صنمی بناز کی آب زلال
تذکیر همیگفت بصد غنج و دلال
در مجلس او شد بره رشد و ضلال
یکقوم بوعظ او و یکقوم بحال
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۴۵۸
دریای وجود را یکی دان بمثل
زو رفته بهر سوی هزاران جدول
تو راست نگر کانهمه در اصل یکیست
از کژ نظری یکی دو بیند احوال
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۴۶۲
در خطه سبزوار دیدم امسال
حالی که نماند بر فرزانه مجال
در رسته بازار کلهدوزانش
برجیست درو جمع بهم بدر و هلال
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۴۶۴
هر کو بحسد بسته همی دارد دل
از صدمت غم خسته همی دارد دل
خرم دل آنکه تا حیاتش باشد
از بند حسد رسته همی دارد دل
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۴۶۵
ما بر در شکریم و قناعت همه سال
فارغ شده از نیک و بد اهل جدال
نی دل سوی ماضی و نه بر مستقبل چشم
در کلبه عزلتیم مشغول بحال
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۴۶۶
ایدل طلب گذشته امریست محال
امید بنا آمده باشد ز خیال
چون زین دو بدست نیست الا بادی
من خاک توام اگر نگردی از حال
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۴۷۴
ایدوست بیا تا نفسی شاد شویم
وز بند غم زمانه ازاد شویم
بر آتش اندوه زنیم آب طرب
ز آن پیش که همچو خاک بر باد شویم
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۴۷۷
آن کز پی وصل او بجان میپویم
او با من و من جمله جهان میجویم
نی نی که من اویم او من اما- من و او
از تنگ مجالی سخن میگویم
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۴۸۱
افتاد گره بر تن مجروح سقیم
چون قطره اشک بر رخ زرد یتیم
زینسان که منم مرا مسیحی باید
تا به کند از رنج تن زار الیم
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۴۹۱
در هر دو جهان عاشق آن رومائیم
در راه طلب روان بهر سو مائیم
ای انک سر سگان آن کوداری
با ما بنشین مقیم ان کومائیم
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۴۹۹
گر من نظری کنم بدان ماه تمام
باید که ملامت نکند شیخ و امام
معشوقه دلربای چون هست بکام
خواهی بحلال باش خواهی بحرام
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۰۳
پیوسته اگر با می و با معشوقیم
بر ما چه ملامت چو برآن مرزوقیم
کار می معشوق میسر ما را
زانست که ما ز بهر آن مخلوقیم
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۰۴
من صحبت جانانه از ان میخواهم
کارام دل و راحت جان میخواهم
با دوست گرم خلوتکی دست دهد
از مردم دیده هم نهان میخواهم