عبارات مورد جستجو در ۵۹۵۱۸ گوهر پیدا شد:
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۷۲
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۷۳
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۷۴
شیخ ما را سؤال کرد درویشی کی یا شیخ این چه سوزست کی درین دلهاست؟ شیخ گفت این را آتش نیاز گویند و خدای تعالی دو آتش آفریده است یکی آتش زنده و یکی آتش مرده. آتش زنده آتش نیاز است کی در سینهای بندگان نهاده است تا نفس ایشان سوخته گردد، و آن آتشی است نورانی، چون نفس سوخته گشت آنگه آن آتش نیاز شوق گردد و آن آتش شوق هرگز بنرسد نه درین جهان و نه درآن جهان. و این آتش است که رسول گفت صلی اللّه علیه اذا اَرادَاللّه بعبدٍ خیر اَقَذَفَ فی قلبه نوراقیل یا رسول اللّه ما علامة ذلک النور؟ قال التجافی عن دارالغرور و الانابة الی دارالخلود و الاستعداد للموت قبل نزول الموت. آن سایل گفت یا شیخ چون آن دیدار پاک عطا کند آن آتش شوق آرام گیرد؟ شیخ گفت: از دیدن ماه بهره برنتوان داشت! آن دیدار تشنگی زیادت کند نه سیری آرد چنانک امروز غیبست فردا که بخواهند دید غیب خواهد بود. گردش بر صفت او روا نیست هر کسی کی بیند او را بر حدّ ایمان خود بیند آن نور ایمان بود کی از دلها بچشمها آید تا بدان نور ایمان بر حدّ خود جلال و جمال خود بیند بآن آتش مرده میبسوزندش چه درین جهان و چه دران جهان پس این بیت بگفت:
آتش نمرود هرگز پور آزر را نسوخت
پورآزرپیش ازین آتش چو خاکستر شدست
تا بدین آتش نسوزی تو یقین صافی نۀ
خواه اگر دیوانه خوانی خواه گویی بیهذَست
آتش نمرود هرگز پور آزر را نسوخت
پورآزرپیش ازین آتش چو خاکستر شدست
تا بدین آتش نسوزی تو یقین صافی نۀ
خواه اگر دیوانه خوانی خواه گویی بیهذَست
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۷۵
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۷۶
شیخ را پرسیدند کی اگر کسی خواهد کی راه بیپیری برود تواند؟ شیخ گفت نتواند از آنکه کسی باید کی بدان راه رسیده تا او را بدان دلالت کند و در هر منزل میگوید این فلان منزلست، اینجا زیادت مقام باید کرد و اگر مهلکه جایی باشد بگوید کی حذر باید کرد و او را برفق دل میدهد تا او بقوّت دل آن راه میرود تا به مقصود رسد. و آنکس کی تنها رود چون دیوی باشد در میان بیابانی فرو مانده، نداند کی راه ازکدام جانب است چنانک حقّ عزّ و جلّ میفرماید کَالَّذِی اِستَهْوَتْه الشَّیاطِینُ فِی الَاْرضِ حَیرانَ و اصل این راه فرمان بردن پیر بود فان تطیعوه تهتدوا چون مرید پیر را فرمان بردار باشد همچنان بود کی خدای را طاعت دارد وَمَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَد اَطاعَ اللّه، و الشیخ فی قومه کالنبی فی امته.
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۷۸
شیخ گفت: صحبت را شرطهاست، نیکوترین لباسی که بنده پوشد لباس تواضع است. و عزیز نگرداند بنده را مگر تواضع ومَن تواضَعَ للّه رَفَعَهُ اللّه و تواضع شکستگی بود و سرنهادن درین راه و کارها پدید ناآمدن و هیچ آفت بنده را در راه بتر از تکبر نیست و تکبر سرفرازی باشد و منی کردن چنانک ابلیس گفت انا خیر منه. و گویند ابلیس در بازارها میگردد و میگوید با مردمان نگر تامنی نکنی و نگویید من و بنگرید تا چه آمد بر من از تکبر و بزرگواری صفت اوست و هرکه با خداوند منازعت کند و در برابر آید قهرش کنند.
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۷۹
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۸۰
شیخ گفت هرکه با ما درین حدیث موافقست او ما را خویش است اگر چه ازو تا ما مرحلهاست و هرکه هم پشت ما نیست درین حدیث او ما را هیچ کس نیست آنگه گفت قحط خدا آمده است، و هرگه که کاروانی را دیدی گفتی از هم کاران ما هیچ کس با شما بودند کی جامهای پاره پاره پوشند و آنگه با جمع خویش گفتی هم کاران ما اندکیاند و ایشان را در دوجهان کار نیست.
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۸۱
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۸۲
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۸۳
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۸۴
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۸۵
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۸۶
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۸۷
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۸۸
شیخ گفت وقتها هر جایی میگشتیمی و این حدیث سر بر پی ما نهاده بودو ما خدای را میجستیم در کوه و در بیابان، بودی کی بازیافتیمی و بودی کی بازنیافتیمی و اکنون چنان شدهایم کی خود را باز نمییابیم کی همه او ماندهایم و آن صفت او بودو ما نبودیم، او خواهد بود و ما نخواهیم بود واکنون یک دم زدن بخودی خود مینتوانیم کی باشیم و ما را دعوی مشاهده و تصوف و زاهدی نرسد، کسی کی اورا چیزی نبود و نامی نباشد او را نامی توان نهاد؟ این خود محال باشد و روا نبود.
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۸۹
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۹۰
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۹۳
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۹۴