عبارات مورد جستجو در ۲۳۵۹۳ گوهر پیدا شد:
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۲۳
امروز که خورشید سمای سخنم
کس را نرسددست به پای سخنم
خورشید که پادشاه هفت اقلیم است
در کوی جهان است گدای سخنم
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۳۱
من دست به شاخ مه مثالی زده‌ام
دل دادم و بس صلای مالی زده‌ام
او خود نپذیرد دل و مالم اما
اختر بهگذشتن است، و فالی زده‌ام
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۵۴
خاقانی اگر ز خود نهی گام برون
مهره‌ات شود از ششدر ایام برون
تا یک نفست آمدن از کام برون
مرغ تو پریده باشد از دام برون
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۵۶
بس کور دل است این فلک بی‌سر و بن
زان کم نگرد به صورت آرای سخن
خاقانی اگر ممیزی عرضه مکن
آن یوسف تازه را بر این گرگ کهن
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۶۹
خاقانی از اول که دمی داشت فزون
می‌بود درون پرده چون پرده درون
از مجلس خاص خاصگان است اکنون
چون خلعه درون در و چون حلقه برون
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۷۳
تیغ از تو و لبیک نهانی از من
زخم از تو و تسلیم جوانی از من
گر دل دهدت که جان ستانی از من
از تو سر تیغ و جان فشانی از من
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۷۹
خاقانی اگر کسی جفا دارد خو
پاداشن او وفا کن و باز مگو
آن کن به جهانیان ز کردار نکو
گر با تو کند جهان نیازاری ازو
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۸۰
خاقانی ازین کوچهٔ بیداد برو
تسلیم کن این غمکده را شاد برو
جانی ز فلک یافتهٔ بند تو اوست
جان را به فلک باز ده آزاد برو
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۸۵
کردم به قمار دل دو عالم به گرو
تن نیز به دستخون سپردم به گرو
ماندم همه و نماند چیزی با من
من ماندم و نیم جان و یکدم به گرو
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۸۹
کو عمر؟ که داد عیش بستانم از او
کو وصل؟ که درد هجر بنشانم از او
کو یار؟ که گر پای خیالش به مثل
بر دیده نهد دیده نگرانم از او
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۹۳
گفتی که تو را شوم مدار اندیشه
دل خوش کن و بر صبر گمار اندیشه
کو صبر و چه دل کانکه دلش می‌گوئی
یک قطرهٔ خون است و هزار اندیشه
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۹۴
صبح است شراب صبح پرتو در ده
زو هر جو جوهری است، جو جو در ده
گر پیر کهن کهن خورد، رو در ده
خاقانی نو رسیده را نو در ده
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۹۵
خاقانی عمر گم شد، آوازش ده
دل هم به شکست می‌رود، سازش ده
جان را که تو راست از فلک عاریتی
منت مپذیر، عاریت بازش ده
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۹۷
ای کرده ز نور رای تو دریوزه
از قرص منیر رای تو هر روزه
در زیر نگین جودت آورده فلک
هرچه آمده زیر خاتم فیروزه
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۹۸
خاقانی و روی دل به دیوار سیاه
کز بام سپهر ملک بیرون شد ماه
در گشت فلک چو بخت برگشت از شاه
برگشت جهان چو شاه در گشت از گاه
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۰۱
یاران جهان را همه از که تا مه
دیدیم به تحقیق در این دیه از ده
با همدگر اختلاط چون بند قبا
دارند ولی نیند خال ز گره
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۰۳
در تیرگی حال من روشن به
می دوست به هر حال و خرد دشمن به
اکنون که عنان عمر در دست تو نیست
در دست تو آن رکاب مرد افکن به
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۱۱
خاقانی اگر به آرزو داری رای
نه دین به نوا داری و نه عقل به جای
عقل از می همچو لعل سنگ اندر بر
دین از زر گل پرست خار اندر پای
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۱۲
چون مرغ دلت پرید ناگه تو که‌ای؟
چون اسب تو سم فکند در ره تو که‌ای؟
بر تو ز وجود عاریت نام کسی است
چون عاریه باز دادی آنگه تو که‌ای؟
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۱۴
خاقانی اگر در کف همت گروی
هان تا ز پی جاه، چو دونان ندوی
فرزین مشو ای حکیم تا کژ نشوی
آن به که پیاده باشی و راست روی