عبارات مورد جستجو در ۵۹۵۱۸ گوهر پیدا شد:
همام تبریزی : رباعیات
شمارهٔ ۱۹
عشق تو که سرمایه ی این درویش است
زاندازه هر هوس پرستی بیش است
چیزی ست که از ازل مرا در سر بود
کاری است که تا ابد مرا در پیش است
همام تبریزی : رباعیات
شمارهٔ ۲۲
گفتم که مگر رای تو فرزانگی است
رفتیم و هنوز سر بیگانگی است
هر حیله که در تصور عقل آید
کردیم کنون نوبت دیوانگی است
همام تبریزی : رباعیات
شمارهٔ ۲۷
ما را به امید زندگانی بگذشت
دور از رویت دور جوانی بگذشت
با این همه تازه رو و خوش می باشم
کاخر عمرم به مهربانی بگذشت
همام تبریزی : رباعیات
شمارهٔ ۲۹
چون زرد شد از رنج گل رعنایت
شد رنج خجل ز روی شهرآرایت
دانست که زو دردسری یافته ای
افتاد کنون به عذر آن در پایت
همام تبریزی : رباعیات
شمارهٔ ۳۲
این سنگ که از آب روان می گردد
پیوسته به سان آسمان می گردد
نالان همه شب به سان بیماران است
سرگردان تر ز عاشقان می گردد
همام تبریزی : رباعیات
شمارهٔ ۳۷
دل وقت سماع بوی دلدار برد
حالش به سراپرده اسرار بود
این زمزمه مرکبی ست تا روح ترا
برگیرد و خوش به منزل یار برد
همام تبریزی : رباعیات
شمارهٔ ۳۹
با عشق تو دل چون محرم راز آمد
با دل در و دیوار در آواز آمد
در اوج تو چون روح به پرواز آمد
آواز آمد که مرغ ما باز آمد
همام تبریزی : رباعیات
شمارهٔ ۴۲
ای دل مطلب دوا ز معلولی چند
مشغول مشو به مهر مشغولی چند
پیرامن آستان درویشان گرد
باشد که شوی قبول مقبولی چند
همام تبریزی : رباعیات
شمارهٔ ۴۳
در بزم تو هر که ترک هستی نکند
از باده لب های تو مستی نکند
در مذهب عاشقی مسلمان نبود
با روی تو هر که بت پرستی نکند
همام تبریزی : رباعیات
شمارهٔ ۵۱
نی حال دلم یکان یکان می گوید
وان راز که داشتم نهان می گوید
رازی که به صد زبان بیان نتوان کرد
از نی بشنو که بی زبان می گوید
همام تبریزی : رباعیات
شمارهٔ ۵۶
ای خواجه بگو چه دیده ای باش هنوز
زین ره به کجا رسیده ای باش هنوز
زان جرعه که زان سپهر سرگردان شد
یک قطره کجا چشیده ای باش هنوز
همام تبریزی : رباعیات
شمارهٔ ۵۷
جانا دهنت که هست چون چشمه نوش
می آوردش ظلمت شب در آغوش
آن پنبه پندار که در گوش تو بود
پشم آمد و یکباره برون کرد ز گوش
همام تبریزی : رباعیات
شمارهٔ ۷۰
منگر تو بدان که ما به تن مختصریم
هر چند که کوته ایم عالی نظریم
اینها همه صندوق پر از کرباسند
ما حقه سربسته لعل و گهریم
همام تبریزی : رباعیات
شمارهٔ ۷۱
تا پند بود دل به ریا پروردن
درباده نهم سر پس ازین تا گردن
تا تو برهی ز غیبت من کردن
من باز رهم ز باده پنهان خوردن
همام تبریزی : رباعیات
شمارهٔ ۷۲
ای عادت تو به باده جان پروردن
می خور که ملامتت نخواهم کردن
می چون به لبت رسد ز شرم آب شود
پس باده تو را حلال باشد خوردن
همام تبریزی : رباعیات
شمارهٔ ۷۳
تا کی رخ دل سوی گناه آوردن
وان میغ سیاه پیش ماه آوردن
تا چند ز آب سرخ در چشم خرد
از بی خردی آب سیاه آوردن
همام تبریزی : رباعیات
شمارهٔ ۷۸
از مه قدحی نهاده بر کف گردون
یاران گه خواب نیست خیزید کنون
ما نیز به کام خود قدح برگیریم
نتوان بودن ز دور گردون بیرون
همام تبریزی : رباعیات
شمارهٔ ۷۹
یک جوهر روشن است جان من و تو
آگه نشود کس ز نهان من و تو
ای دوست میان من و تو فرقی نیست
حیفیم من و تو در میان من و تو
همام تبریزی : رباعیات
شمارهٔ ۸۱
یک نکته معنی ز همه دنیی به
دنیی چه بود ز جنت الماوی به
شاهی مطلب منصب درویشی جوی
کز هر دو جهان بندگی مولی به
همام تبریزی : رباعیات
شمارهٔ ۸۲
از باغ ارم گوشه درویشان به
درویش ز چشم این و آن پنهان به
در جیب کشیدیم سر و آسودیم
سر درکشی از سرکشی سلطان به