عبارات مورد جستجو در ۳۷۸۶۴ گوهر پیدا شد:
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۱۷
هجران ترا چو گرم شد هنگامه
بر آتش من قطره فشان از خامه
من رفتم و مرغ روح من پیش تو ماند
تا همچو کبوتر از تو آرد نامه
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۱۹
ای چشم تو چشم چشمه هر چشم همه
بی چشم تو نور نیست بر چشم همه
چشم همه را نظر بسوی تو بود
از چشم تو چشمه‌هاست در چشم همه
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۲۱
ای روی تو مهر عالم آرای همه
وصل تو شب و روز تمنای همه
گر با دگران به ز منی وای بمن
ور با همه کس همچو منی وای همه
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۲۵
دارم صنمی چهره برافروخته‌ای
وز خرمن دهر دیده بر دوخته‌ای
او عاشق دیگری و من عاشق او
پروانه صفت سوخته‌ای سوخته‌ای
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۲۶
من کیستم آتش به دل افروخته‌ای
وز خرمن دهر دیده بر دوخته‌ای
در راه وفا چو سنگ و آتش گردم
شاید که رسم به صبحت سوخته‌ای
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۳۴
زلفت سیمست و مشک را کان گشتی
از بسکه بجستی تو همه آن گشتی
ای آتش تا سرد بدی سوختیم
ای وای از آن روز که سوزان گشتی
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۳۶
در کوی خودم مسکن و ماوا دادی
در بزم وصال خود مرا جادادی
القصه به صد کرشمه و ناز مرا
عاشق کردی و سر به صحرا دادی
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۳۷
اول همه جام آشنایی دادی
آخر به ستم زهر جدایی دادی
چون کشته شدم بگفتی این کشتهٔ کیست
داد از تو که داد بی‌وفایی دادی
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۴۰
از چهره همه خانه منقش کردی
وز باده رخان ما چو آتش کردی
شادی و نشاط ما یکی شش کردی
عیشت خوش باد عیش ما خوش کردی
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۴۳
ای دیده مرا عاشق یاری کردی
داغم ز رخ لاله عذاری کردی
کاری کردی که هیچ نتوان گفتن
الله الله چه خوب کاری کردی!
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۴۵
ای آنکه به گرد شمع دود آوردی
یعنی که خط ارچه خوش نبود آوردی
گر دود دل منست دیرت بگرفت
ور خط به خون ماست زود آوردی
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۴۷
ای کاش مرا به نفت آلایندی
آتش بزدندی و نبخشایندی
در چشم عزیز من نمک سایندی
وز دوست جدا شدن نفرمایندی
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۴۹
دستی نه که از نخل تو چینم ثمری
پایی نه که در کوی تو یابم گذری
چشمی نه که بر خویش بگریم قدری
رویی نه که بر خاک بمالم سحری
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۵۵
ای شمع نمونه‌ای زسوزم داری
خاموشی و مردن رموزم داری
داری خبر از سوز شب هجرانم
آیا چه خبر ز سوز روزم داری
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۵۶
چون گل به گلاب شسته رویی داری
چون مشک به می حل شده مویی داری
چون عرصه گه قیامت از انبه خلق
پر آفت و محنت سر کویی داری
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۵۷
ای دل بر دوست تحفه جز جان نبری
دردت چو دهند نام درمان نبری
بی درد ز درد دوست نالان گشتی
خاموش که عرض دردمندان نبری
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۵۸
پیوسته تو دل ربوده‌ای معذوری
غم هیچ نیازموده‌ای معذوری
من بی تو هزار شب به خون در خفتم
تو بی تو شبی نبوده‌ای معذوری
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۶۵
گه شانه کش طرهٔ لیلا باشی
گه در سر مجنون همه سودا باشی
گه آینهٔ جمال یوسف گردی
گه آتش خرمن زلیخا باشی
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۶۶
مآزار دلی را که تو جانش باشی
معشوقهٔ پیدا و نهانش باشی
زان می‌ترسم که از دلازاری تو
دل خون شود و تو در میانش باشی
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۶۸
بگشود نگار من نقاب از طرفی
برداشت سفیده دم حجاب از طرفی
گر نیست قیامت ز چه رو گشت پدید
ماه از طرفی و آفتاب از طرفی