عبارات مورد جستجو در ۳۷۸۶۴ گوهر پیدا شد:
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۵۴۸
ای چشم من از دیدن رویت روشن
از دیدن رویت شده خرم دل من
رویت شده گل، خرم و خندان گشته
روشن مه من گشته ز رویت دل من
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۵۵۰
شد دیده به عشق رهنمون دل من
تا کرد پر از غصه درون دل من
زنهار اگر دلم بماند روزی
از دیده طلب کنید خون دل من
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۵۵۱
ای زلف مسلسلت بلای دل من
وی لعل لبت گره گشای دل من
من دل ندهم به کس برای دل تو
تو دل به کسی مده برای دل من
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۵۵۳
ای آنکه تراست عار از دیدن من
مهرت باشد بجای جان در تن من
آن دست نگار بسته خواهم که زنی
با خون هزار کشته در گردن من
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۵۵۶
زد شعله به دل آتش پنهانی من
زاندازه گذشت محنت جانی من
معذورم اگر سخن پریشان افتاد
معلوم شود مگر پریشانی من
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۵۵۸
رازی که به شب لب تو گوید با من
گفتار زبان نگرددش پیرامن
زان سر به گریبان سخن برنارد
پیراهن حرف تنگ دارد دامن
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۵۶۲
تا گرد رخ تو سنبل آمد بیرون
صد ناله ز من چون بلبل آمد بیرون
پیوسته ز گل سبزه برون می‌آید
این طرفه که از سبزه گل آمد بیرون
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۵۷۰
دورم اگر از سعادت خدمت تو
پیوسته دلست آینهٔ طلعت تو
از گرمی آفتاب هجرم چه غمست
دارم چو پناه سایهٔ دولت تو
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۵۷۲
جان و دل من فدای خاک در تو
گر فرمایی بدیده آیم بر تو
وصلت گوید که تو نداری سرما
بی سر بادا هر که ندارد سر تو
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۵۸۱
ای آمده کار من به جان از غم تو
تنگ آمده بر دلم جهان از غم تو
هان ای دل و دیده تا به سر برنکنم
خاک همه دشت خاوران از غم تو
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۵۸۵
هر چند که یار سر گرانست به تو
غمگین نشوی که مهربانست به تو
دلدار مثال صورت آینه است
تا تو نگرانی نگرانست به تو
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۵۸۶
ای در دل من اصل تمنا همه تو
وی در سر من مایهٔ سودا همه تو
هر چند به روزگار در می‌نگرم
امروز همه تویی و فردا همه تو
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۵۸۸
شبهای دراز ای دریغا بی تو
تو خفته بناز ای دریغا بی تو
دوری و فراق ای دریغا بی تو
من در تک و تاز ای دریغا بی تو
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۵۸۹
درد دل من دواش می‌دانی تو
سوز دل من سزاش می‌دانی تو
من غرق گنه پردهٔ عصیان در پیش
پنهان چه کنم که فاش می‌دانی تو
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۵۹۰
ای شمع دلم قامت سنجیدهٔ تو
وصل تو حیوت این ستمدیدهٔ تو
چون آینه پر شد دلم از عکس رخت
سویت نگرم ولیک از دیدهٔ تو
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۵۹۲
ما را نبود دلی که کار آید ازو
جز ناله که هر دمی هزار آید ازو
چندان گریم که کوچه‌ها گل گردد
نی روید و نالهای زار آید ازو
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۵۹۳
زلفش بکشی شب دراز آید ازو
ور بگذاری چنگل باز آید ازو
ور پیچ و خمش ز یک دگر باز کنی
عالم عالم مشک فراز آید ازو
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۵۹۷
ای دل چو فراق یار دیدی خون شو
وی دیده موافقت بکن جیحون شو
ای جان تو عزیزتر نه‌ای از یارم
بی یار نخواهمت زتن بیرون شو
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۰۰
ای خاک نشین درگه قدر تو ماه
دست هوس از دامن وصلت کوتاه
در کوی تو زان خانه گرفتم که مباد
آزرده شود خیالت از دوری راه
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۰۶
از هر چه نه از بهر تو کردم توبه
ور بی تو غمی خوردم از آن غم توبه
و آن نیز که بعد ازین برای تو کنم
گر بهتر از آن توان از آن هم توبه