عبارات مورد جستجو در ۵۹۵۱۸ گوهر پیدا شد:
کمال خجندی : مقطعات
شمارهٔ ۲۴
از جناب رفیع داودی
گه سلیمانش آستان بوسید
بطریق معامله سوی شیخ
مدتی شد که تحفه رسید
بار دیگر ز جامه دران امید
میتوان صوف دیگری دزدید
کمال خجندی : مقطعات
شمارهٔ ۲۵
ای بلبل خوش نغمه ز ما باد سلامت
مرغ که در سدره همین نغمه سراید
هر نام تو از آن شد خرد از ما در فطرت
کاین خرده شناسی همه از طبع نوازید
هر نقش که در پرده نهفتی زنی و چنگ
چون ماه نوش زهره بانگشت نماید
نام سخن بنده بر آور به غریبی
کاین کار غریب است و زدست تو برآید
کمال خجندی : مقطعات
شمارهٔ ۲۷
بما آن صوفی ببریده بینی
بغیر از عجز و مسکینی ندارد
نشاید جرم خود بینی بروبست
که آن بیچاره خود بینی ندارد
کمال خجندی : مقطعات
شمارهٔ ۳۲
چون علاالدین ما بوقوت سماع
در فغان و خروش میآید
گوییا از حرارت انگشت
دیگ طوسی بجوش می آید
کمال خجندی : مقطعات
شمارهٔ ۳۹
مرا یار از شکارستان مشگین
در آهو بره مشگین فرستاد
چو افتادند دور از لاله و گل
بصحرای عدمشان رخت افتاد
گر آهو برگان را کرد اجل صید
بقای آهوان چشم او باد
کمال خجندی : مقطعات
شمارهٔ ۵۰
صوفیی علم لغت میکرد بحث
جز جدل هیچش نبود از علم بهر
در لغت گفتا چه باشد موت و سم
گفتمش تا چند گویی مرگ و زهر
کمال خجندی : مقطعات
شمارهٔ ۵۱
کردم از سید راگوی سوالی که ترا
هست جز رای و جز اندیشه سودای دگر
گفت صد رای دگر با تو بگویم لیکن
که من از دست تو فردا بروم جای دگر
کمال خجندی : مقطعات
شمارهٔ ۵۲
کیسه مکن پر زر و سیم ای پسر
کیسه برانند درین رهگذر
کیسه تهی باش و بیاسا کمال
هر که تهی کیسه تر آسوده تر
کمال خجندی : مقطعات
شمارهٔ ۵۶
به نی گفت در خانقه صوفیی
که دارند جمعی به بانگ هوس
نی انگشت بر دیده بنهاد و گفت
کمتر بسته ام دل به قبول نفس
کمال خجندی : مقطعات
شمارهٔ ۶۰
جستم از یاری نشان آن پسر
کاب حیوانست جویای لبش
گفت بیگناهان بجیحونش طلب
کان زمان باشد خلاص از مکتبش
هر نماز دیگری آیم برون
جانب جیحون و جویم لب لبش
کمال خجندی : مقطعات
شمارهٔ ۶۱
حافظ نیکخوان نیک نویس
هرکه حق گویدت شنو سخنش
چنگ را بیش بر کنار مزن
بسر خود که بر زمین نزنش
کمال خجندی : مقطعات
شمارهٔ ۶۴
ای پاره ز چنگت به تن صوفی دلق
درشان تو آیت یزید فی الحق
چنگت به سپاه طوقتمش می ماند
کاشکستن او شد سبب راحت خلق
کمال خجندی : مقطعات
شمارهٔ ۷۰
ای زه نم کلک شکر بار تو
تازه و تر باغ سخن را نهال
تا شده روشن ز تو آب سخن
سرد شده بر دا مردم زلال
دیده خط شعر و تو گشته سرخ
جدول دیوان من انفعال
گر بهدادیان موظف ز فقر
می نرسد دست تو چون پارسا
تخفه ام اشعار مخیل فرست
از تو چو قانع شده ام با خیال
همت تو گر چه نیارد فرو
سر بمقام من شوریده حال
هست امیدم که رساند ترا
پیر مکمل بمقام کمال
کمال خجندی : مقطعات
شمارهٔ ۷۷
حاجی کل از بر ما گر چه سوی قبله رفت
نیست ازو حاشا و کلا عازم بیت الحرام
طاس بنگان را چو بازاری شنید اندر دمشق
سر گرفت از سادگی بیچاره و شد سوی شام
کمال خجندی : مقطعات
شمارهٔ ۸۰
ما بتدریج در مقام سلوک
خیمه در پهلوی ملک زده ایم
بر سر خوان آرزو همه شب
شکم آز را نمک زده ایم
بر فلک میزنیم ناوک آه
تا بدانی که ما فلک زده ایم
کمال خجندی : مقطعات
شمارهٔ ۸۳
با اکبر مسگر به دکان گفتم من
زانگشت سیه شد به تنت پیراهن
گفتا که ز عشق روی احمد سوخت
بر آتش دل پیرهن پاره من
کمال خجندی : مقطعات
شمارهٔ ۸۵
پیش چنگ دلخراشت صوفیانرا حافظا
نعره ها باید به وقت نقش بنمودن زدن
اردشیری تو اگر در مجلسی آرند چنگ
مردم مجلس ترا خواهند فرمودن زدن
کمال خجندی : مقطعات
شمارهٔ ۸۸
جواب گفته های ما به تبریز
که می گویند گاه و بیگاه
به پستی و بلندی مینماید
به پیش بیت کعبه بیت جولاه
تو گویی خانقاه خواجه شیخ است
به جنب مسجد خواجه علیشاه
کمال خجندی : مقطعات
شمارهٔ ۹۲
ای طالب معانی در شاعری ز هر در
در حجره معاذی چون آیی و نشینی
از بس تواضع او را کوچک دل شناسی
لیکن برادر او مرد بزرگ بینی
کمال خجندی : مقطعات
شمارهٔ ۹۴
دعای من این است در هر نمازی
به خلوت که یا ملجایی یا ملاذی
نگه دار اصحاب ذوق و طرب را
ز چنگ ملاطی و شعر معاذی