عبارات مورد جستجو در ۵۹۵۱۸ گوهر پیدا شد:
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۲۷
از دل نرود آه غم‌آلود برون
کو زخم خدنگی که رود زود برون؟
هر خانه که هست، روزنی می‌خواهد
تا نور درآید و رود دود برون
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۲۹
باشد ز تو دوست‌تر به تو چرخ برین
داری تو گمان که دشمن توست یقین
گر قصد تو کرد زال گردون، مهراس
ترساندن اطفال، ز مهرست نه کین
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۳۴
زاهد، تا چند زرق و خودکامی تو؟
داغ است سراپا دلم از خامی تو
کو نامه اعمال که ظاهر گردد
بدنامی عاشق و نکونامی تو
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۳۵
در بزم شهود، ذکر می‌گویی تو
با کعبه به راه کعبه می‌پویی تو
یار از رگ گردن به تو نزدیک‌ترست
ای هیچ نکرده گم چه می‌جویی تو؟
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۴۴
کرد از ره راست چون رسولت آگاه
این ره مگذار و عیش کن خاطرخواه
صحرای فراخ شرع افتاده به پیش
بر راهروان تنگ چرا سازی راه؟
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۴۶
در دهر ز هر انجمنی خلوت به
چون مردم دیده، مرد در عزلت به
با اهل زمان، نداشتن صحبت به
از خلق جهان گرفتن عبرت به
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۴۷
دل از سر کوی یار برخاسته به
زان آینه، این غبار برخاسته به
قدسی چو به خاک راه یکسان شده است
چون گرد ازین دیار برخاسته به
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۴۸
هر ذره غمت ز عالمی شادی به
ویران‌شده تو از هر آبادی به
از هرکه قبول بندگی کردی ازو
از بندگی‌اش کدام آزادی به؟
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۴۹
با مردم روزگار، کم‌جوشی به
گر هوش تو اند خلق، بیهوشی به
از هرچه نه یاد حق، فراموشی به
وز هرچه نه ذکر اوست، خاموشی به
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۵۰
آن کز پی عارفان دین برگشته
پیوسته چو پرگار رود سرگشته
در سینه، دلی که خالی از معرفت است
تخمی‌ست که زیر خاک ابتر گشته
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۵۱
چون مهرش اگر بود سپر در پنجه
ور پنجه کند چو پنجه‌ور در پنجه
آن را که چو غنچه نیست زر در پنجه
چون تیغ چه سودش از هنر در پنجه؟
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۵۲
آوازه من به هند و روم افتاده
من خود به کدام مرز و بوم افتاده
هر سو که رود، ستارگان کوچه دهند
این اختر بخت من چه شوم افتاده
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۵۵
هستی چمن جان و چمن در پرده
زین بیش نگوییم سخن در پرده
زان سان که گلاب در ورق‌های گل است
در انجمنیّ و انجمن در پرده
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۶۰
ای همچو خرد در همه فن سنجیده
نام تو کس از من به بدی نشنیده
دشنام نویسی تو و من همچو دعا
برخوانم و بوسم و نهم بر دیده
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۶۳
هرگز نشدم جرعه‌کش از جام گله
در زیر لبم شکست پیغام گله
دارد چو دلم تاب جفای همه‌کس
شرمم بادا ز بردن نام گله
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۶۵
ای ذکر تو مقصود ز گفتار همه
درد تو دوای دل بیمار همه
هر ذره هواخاه بود مهر تو را
گرم است ز سودای تو بازار همه
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۶۶
شادم به دل خراب در ویرانه
مجنون‌شدن است باب در ویرانه
بی دیده دل از عشق شد آباد، که نیست
روزن طلب آفتاب در ویرانه
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۷۰
ای مرکز نه سپهر اعظم بازآی
ای روشنی دیده عالم بازآی
چون لعل به کان، چو در به دریا برگرد
از لب چو نفس به سینه در دم بازآی
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۷۱
همت طلبی، به تربت مجنون آی
با دیده نمناک و دل پرخون آی
خواهی نگذاری دل پروانه ز دست
در خانه چراغ بر کن و بیرون آی
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۷۲
ای جان و جهان، جهان و جان همه‌ای
یار همه‌ای و مهربان همه‌ای
عشاق به هر کناره می‌جویندت
با آن که همیشه در میان همه‌ای