عبارات مورد جستجو در ۳۷۸۶۴ گوهر پیدا شد:
مشتاق اصفهانی : رباعیات
شمارهٔ ۳۷
ای آنکه جفا عادت دیرینه تست
خالی ز محبت دل پر کینه تست
جر مهر تو نبود آنچه در سینه ماست
جز کینه مانه آنچه در سینه تست
مشتاق اصفهانی : رباعیات
شمارهٔ ۳۸
مشتاق جفای یار بهر من و تست
خونخواری آن نگار بهر من و تست
در گلشن عشقش که پر است از گل و خار
گل بهر خسان و خار بهر من و تست
مشتاق اصفهانی : رباعیات
شمارهٔ ۴۲
دشمن که برغم بخت وارون منست
یار تو و یار دل محزون منست
می در قدحش ز شک گلگون منست
می نیست که با تو میخورد خون منست
مشتاق اصفهانی : رباعیات
شمارهٔ ۴۷
ای آنکه سرگشم از غمت گلگونست
حالم ز فراق تو چه گویم چونست
کامم خالی ز شهد و لبریز ز زهر
جامم تهی از باده و پر از خونست
مشتاق اصفهانی : رباعیات
شمارهٔ ۴۸
دردشت محبت که گلشن محزونست
ز آواز درائی جگرم پر خونست
بانگ جرس این اثر ندارد گویا
این ناله زار ناله مجنونست
مشتاق اصفهانی : رباعیات
شمارهٔ ۵۲
این سرکشی ایسرو سهی بالا چیست
زینگونه تغافلت بگو با ما چیست
هرچند که نزا لازم دلبریست
مردیم آخر اینهمه استغنا چیست
مشتاق اصفهانی : رباعیات
شمارهٔ ۶۱
ای غبغب دلکش ترا بوی ترنج
وز غیرت او زرد شده روی ترنج
باشد ز نخ تو بر فراز غبغب
سیبی که نهاده‌اند بر روی ترنج
مشتاق اصفهانی : رباعیات
شمارهٔ ۶۳
ای روی تو در حدیقه جان گل سرخ
وز عکس تو دیده را بدامان گل سرخ
روی من و تو بهم خزانست و بهار
یا این گل زرد باشد و آن گل سرخ
مشتاق اصفهانی : رباعیات
شمارهٔ ۶۶
آنم که بدشت و کوه تا گردد باد
باشم من از آن پریوش حور نژاد
سرگشته بدشت چون ز لیلی مجنون
آواره بکوه چون ز شیرین فرهاد
مشتاق اصفهانی : رباعیات
شمارهٔ ۶۸
وصل تو نصیبم ای دل افروز مباد
وز باد زپی هجر غم اندوز مباد
گفتی برت آیم بشب و روز روم
امید که باد آن شب و آن روز مباد
مشتاق اصفهانی : رباعیات
شمارهٔ ۶۹
مشتاق که نقد دل نهانی بتو داد
جان را آخر ز ناتوانی بتو داد
گفتی دو سه روز شد فلان پیدا نیست
قربان سر تو زندگانی بتو داد
مشتاق اصفهانی : رباعیات
شمارهٔ ۷۱
آخر غم او ازین غم آبادم برد
با جان حزین و دل ناشادم برد
هر قطره که دیده‌ام فشاند آخر کار
جمع آمد و سیلی شد و بنیادم برد
مشتاق اصفهانی : رباعیات
شمارهٔ ۷۴
رفت از برم آن یگانه دیدی که چکرد
دلبر بسر بهانه دیدی که چکرد
افکند بصد مرحله‌ام دور از یار
دور فلک و زمانه دیدی که چکرد
مشتاق اصفهانی : رباعیات
شمارهٔ ۸۱
فیضی بمن از چشمه نوشی نرسد
کامم ز لب شکرفروشی نرسد
میگریم و گریه‌ام ندارد اثری
مینالم و ناله‌ام بگوشی نرسد
مشتاق اصفهانی : رباعیات
شمارهٔ ۸۲
زان ماه که روزم ز غمش شب باشد
جانم در تاب و جسم در تب باشد
جام دگران از می گلگون لبریز
پیمانه من ز خون لبالب باشد
مشتاق اصفهانی : رباعیات
شمارهٔ ۹۹
گفتم ز تو دایمم نه غم خواهد بود
لطفت نه بغیر دمبدم خواهد بود
زان خاری من فزون شد و خواهد شد
او محترم است و محترم خواهد بود
مشتاق اصفهانی : رباعیات
شمارهٔ ۱۰۴
داغ غمت از افسر ادهم خوشتر
نقش قدمت ز خاتم جم خوشتر
در گوشه غم خوشم بیاد تو که هست
این گوشه مرا ز هر دو عالم خوشتر
مشتاق اصفهانی : رباعیات
شمارهٔ ۱۰۹
ای سرو تو از سرو روان موزون‌تر
لعلت ز شراب ارغوان گلگون‌تر
تو فتنه عالم و ترا پیرو جوان
مفتون و من از پیر و جوان مفتون‌تر
مشتاق اصفهانی : رباعیات
شمارهٔ ۱۱۵
ایدلبر بی‌نظیر من دستم گیر
در کشور جان امیر من دستم گیر
افتاده‌ام از پا و نباشد دستی
جز دست تو دستگیر من دستم گیر
مشتاق اصفهانی : رباعیات
شمارهٔ ۱۱۷
آن یافته کام دل ز عشق جانسوز
کز طالع فرخنده و بخت فیروز
روزی با مهر طلعتی برده بشب
با ماه وشی شبی رسانیده بروز