عبارات مورد جستجو در ۵۹۵۱۸ گوهر پیدا شد:
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۱۹۳
دریاب گرت دست رسی خواهد بود
کین عالم فانی نفسی خواهد آمد
در هجر باختیار چندین بمکوش
هجران ضرورتی بسی خواهد بود
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۲۱۱
ساقی بر من چو جام روشن بنهاد
جانم بهوای خدمتش تن بنهاد
عقلم چو صراحی ار چه گرد نکش بود
حالی چو پیاله دید گردن بنهاد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۲۱۲
ذوقیست لب ترا که جان دریابد
رمزیست که جان عاشقان در یابد
اندر کمر تو معنیی باریکست
من بندۀ آن کم آن دریابد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۲۲۳
جایی که مل لعل پیاپی گردد
طبعم همه گرد طرب و می گردد
وقت گل و می حاضر و ، یاران هم دم
گر توبه کنم مسلّمم کی گردد؟
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۲۲۴
چون کار زمانه برگذر می گردد
هر دم همه کارها دگر می گردد
من دانم و ساغری که در می گردد
ور هفت فلک زیر و زبر می گردد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۲۴۲
نرگس که دلش هوای ساغر دارد
بادی ز نشاط و لهو در سر دارد
در دست عصا زمدّد تر دارد
کوری بنشاطست مگر زر دارد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۲۵۷
می پنبۀ عقل هرزه گو داند کرد
می چارۀ درد دل نکو داند کرد
تو می خور و کار غم بدو باز گذار
کین خدمت غم بشرط او داند کرد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۲۶۰
چشم تو اگر نظر بغمخواران کرد
مستست و لیک کار هشیاران کرد
انصاف بجای خویشتن کرد همه
گر مردمیی بجای بیماران کرد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۲۷۴
عاشقی که بیاد روی دلبر میرود
هر دم زدنی بذرق دیگر میرد
شمعی همه شب در آن هوس زنده کند
تا صبحدمی پیش رخ خور میرد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۲۷۷
شمعم که چو باد هوسم بر سر زد
بر تارک من افسر خاکستر زد
آب از چشمم دست بدامن درزد
و آتش ز دلم سر بگریبان برزد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۲۸۴
شمعم که چو غم بقصد من برخیزد
صد خصم مرا ز خویشتن برخیزد
دل خنده زنان برآورد جان ز گلو
جان رقص کنان از سر تن برخیزد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۲۹۲
آن می که ز خون دختر رز باشد
در دایرۀ نشاط مرکز باشد
اندر شب غم بدوست چشمم روشن
چو آتش شمع ار چه زبان گز باشد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۲۹۳
آنرا که دل از غمی مشوّش باشد
باد سحرش آب بر اتش باشد
دوشم سحری باد زنو جانی داد
بیمار که جان چنین دهد خوش باشد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۲۹۹
چون چنگ تو تارگیم در تن باشد
در گوش زمانه نالۀ من باشد
درماتم و سور هر کجا خواهی گیر
راه من و شمع برگرستن باشد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۳۰۳
عمر تو درین هوس هبا خواهد شد
کز چرخ امید تو وفا خواهد شد
اندیشه نمی کنی که این جان عزیز
چون از تو بدر شود کجا خواهد شد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۳۰۷
آلوده مشو که پاک می باید شد
ماسای که دردناک می باید شد
از باد چو آتش ار بری سر فلک
چون آب بزیر خاک می باید شد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۳۲۲
هر گوهر معنی که دلم کرد پسند
تا ناطقه را ازو کنم عقدی چند
چون دید لبم بمهر حرمان در بند
آن جمله ز راه دیده بیرون افکند
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۳۲۵
ای باد صبا ، بخاک پایت سوگند
از من بر خواجه بر زمین بوسی چند
گو لطف کن و مرا برآور زین بند
شکرانۀ آنرا که نیی دانشمند
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۳۳۱
با عشق تو خوشدلی در ایّام نماند
تو شاد بزی که رامش و کام نماند
شادیّ گریز پای از دست غمت
بگریخت چنان کزو بجز نام نماند
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۳۳۲
اکنون که ز خوشدلی در ایّام نماند
یک همدم پخته جزمی خام نماند
دست طرب از ساغر می باز مگیر
امروز که دستگیر جز جام نماند