عبارات مورد جستجو در ۱۰۱۸۱ گوهر پیدا شد:
شاه نعمت‌الله ولی : قطعات
قطعهٔ شمارهٔ ۴۶
مگر منعم بگوید شکر نعمت
و گر نه مفلس مسکین چه گوید
دعای دولتش گوئی و بنده
به جز از یارب و آمین چه گوید
شاه نعمت‌الله ولی : قطعات
قطعهٔ شمارهٔ ۵۱
جملهٔ ذرات اکوان سر به سر
ز آفتاب حسن او تابنده اند
روح اعظم سایهٔ آن حضرت است
عالمی در سایه اش دل زنده اند
شاه نعمت‌الله ولی : قطعات
قطعهٔ شمارهٔ ۵۴
شهرتی یافته است می گویند
نعمت الله را خدا بخشید
ما از او غیر او نمی جستیم
آشنا دید و خویش را بخشید
دُردی درد دل بسی خوردیم
لاجرم این چنین دوا بخشید
ما چو فانی شدیم در ره عشق
جاودان منصب بقا بخشید
می میخانه را به ما پیمود
خوش نوائی به بینوا بخشید
سیدم چون شفیع خود کردم
نعمت الله را به ما بخشید
شاه نعمت‌الله ولی : قطعات
قطعهٔ شمارهٔ ۵۷
هر چه می‌خواست آنچنان گردید
هر چه می‌خواهد آنچنان گردد
سلطنت بین که حضرت سلطان
مونس جان عاشقان گردد
علم ذوقی خوشی بیفزاید
آن معانی اگر بیان گردد
هر که دکان خویش کرد خراب
فارغ از سود و از زیان گردد
این عجائب نگر که از همه او
بر کنار است و بر میان گردد
با همه در لباس تا که چنین
محرم راز این و آن گردد
بنده‌ای را به لطف بنوازد
از کرم سید زمان گردد
شاه نعمت‌الله ولی : قطعات
قطعهٔ شمارهٔ ۵۹
حق تعالی وجود انسانی
به کمال و جمال خود پرورد
از چنان نطفه‌ای که می دانی
این چنین یوسفی پدید آورد
از همه برگزید انسان را
این عنایت ببین که با ما کرد
شاه نعمت‌الله ولی : قطعات
قطعهٔ شمارهٔ ۷۲
دل جام جهان نمای عشق است
بنگر که به تو تو را نماید
مجموع تجلّی الهی
در جام جهان ‌نما نماید
در هر چه نظر کنیم واللّه
نور رخ او به ما نماید
شاه نعمت‌الله ولی : قطعات
قطعهٔ شمارهٔ ۷۷
گرد ملک عدم چه می‌گردی
تختگاه مرا به دست آور
این سرا و آن سرا به مردم بخش
دولت دو سرا به دست آور
نعمت این و آن چه می‌جوئی
نعمت‌اللّه را به دست آور
شاه نعمت‌الله ولی : قطعات
قطعهٔ شمارهٔ ۷۸
التفاتی به غیر او نکنی
گر چه باشد بهشت و حور و قصور
این سخن را ز من قبول کنی
گر نمازی گزاردی به حضور
شاه نعمت‌الله ولی : قطعات
قطعهٔ شمارهٔ ۸۴
همه عالم چو سایه سجده کنان
اوفتاده به خاک درگاهش
همه منقاد امر او باشند
هر که باشد گدا و هم شاهش
شاه نعمت‌الله ولی : قطعات
قطعهٔ شمارهٔ ۹۳
پرسند ز من چه کیش داری
ای بی خبران چه کیش دارم
از شافعی و ابوحنیفه
آئینهٔ خویش پیش دارم
ایشان همه بر طریق جدند
من مذهب جد خویش دارم
در علم نبوت و ولایت
از جمله کمال بیش دارم
شاه نعمت‌الله ولی : قطعات
قطعهٔ شمارهٔ ۹۷
پیدا شده در عالم آن نور جمال او
آن نور جمال او پیدا شده در عالم
پیدا شده در آدم ذات و صفتش با هم
ذات و صفتش با هم پیدا شده در آدم
یک جرعه ز جام جم خوشتر بود از صد جان
خوشتر بود از صد جان یک جرعه ز جام جم
از هر دو جهان بی غم مائیم به عشق او
مائیم به عشق او از هر دو جهان بی غم
ما را نبود ماتم گر دل برد و ور جان
گر دل برود ور جان ما را نبود ماتم
با جام میم همدم در گوشهٔ میخانه
در گوشهٔ میخانه با جام میم همدم
بگذر تو ز پیش و کم فانی شو و باقی شو
فانی شو و باقی شو بگذر تو ز پیش و کم
شاه نعمت‌الله ولی : قطعات
قطعهٔ شمارهٔ ۱۰۶
ار قضای خدای عزوجل
حی قیوم و قادر و سبحان
نیم ساعت گذشته بود از روز
روز آدینه در مه شعبان
یازدهم بود وقت ماه شریف
ماه در حوت و مهر در میزان
پنج و هفتاد و هفتصد از سال
رفته در کوبنان که ناگاهان
میر برهان دین خلیل الله
آمد از غیب بنده را مهمان
خیر مقدم بر آمد از عالم
مرحبائی شنیدم ار یاران
کسب او بود علم ربانی
حاصلش باد عمر جاویدان
شاه نعمت‌الله ولی : قطعات
قطعهٔ شمارهٔ ۱۰۹
نیم تنی ملک سلیمان گرفت
چشم گشا قدرت یزدان ببین
پای نه و چرخ به زیر رکاب
دست نه و ملک به زیر نگین
ملک خدا می دهد اینجا که راست
زهره که گوید که چنان یا چنین
شاه نعمت‌الله ولی : قطعات
قطعهٔ شمارهٔ ۱۱۰
گفته بودم تو را که گندم کار
چون تو جو کاشتی برو به درو
هر چه کاری بدان که برداری
خواه گندم بکار و خواهی جو
تخم نیکی بکار و بد بگذار
به سخن های نیک ما بگرو
نیک و بد هر چه می کنی یابی
سخن بد مگو و هم مشنو
خوش بود گر روی سوی جنت
ور به دوزخ همی روی می رو
شاه نعمت‌الله ولی : قطعات
قطعهٔ شمارهٔ ۱۱۱
واحدیت یکی است از وجهی
احدیت یکی است از همه رو
چون یکی در یکی ، یکی باشد
به همه وجه آن یکی می گو
واحدیت طلب کن از اسما
احدیت ولی ز ذات بجو
غرق دریا شو و بجو ما را
غرق کثرت شو و حباب بشو
محرم راز نعمت الله شو
خوش بگو لااله الا هو
شاه نعمت‌الله ولی : قطعات
قطعهٔ شمارهٔ ۱۱۳
منم که همت من جز خدا نمی جوید
خوشست همت عالی که باد پاینده
مرا به سایهٔ طوبی چه التفات بود
که هست سایهٔ من آفتاب تابنده
تو راست دنیی وعقبی مراست حضرت او
تو راست خطهٔ دارا مراست دارنده
به نور طلعت او روشنست دیدهٔ ما
چه جای روشنی آفتاب تابنده
به روی او در میخانه را گشادم باز
ببین تو مرحمت حضرت گشاینده
ز روی خود به کرم ساز بینوا بنواخت
بیا و گوش کن آواز آن نوازنده
اگر یکی به هزار آینه نماید رو
هزار رو بنماید یکی نماینده
مرو که شاه جهانی مرا غلام بود
از آنکه سید خود را به جان شدم بنده
شاه نعمت‌الله ولی : قطعات
قطعهٔ شمارهٔ ۱۱۴
منم که همت من جز خدا نمی جوید
خوش است همت عالی که باد پاینده
هزار مطرب عشاق را نوا سازم
چو ساز ما بنوازد به لطف سازنده
به هر طرف که نظر می کنم به دیدهٔ خود
هزار آینه بینم یکی نماینده
تو راست گوشهٔ عقل و مراست خلوت عشق
توراست خطهٔ دارا مراست دارنده
غلام سیدم و پادشاه هر دوجهان
عجب مدار که سلطان مرا بود بنده
شاه نعمت‌الله ولی : قطعات
قطعهٔ شمارهٔ ۱۱۶
نود و هفت سال عمر خوشی
بنده را داد حی پاینده
گر چه امسال هست سال قران
تا چه آید ز سال آینده
نعمت الله خدا به ما بخشید
ساز ما را نواخت سازنده
ز آفتاب جمال او ذرات
ماه رویند دل نوازنده
در ترقی است ذوق ما جاوید
خوش بود دولت فزاینده
خوش در معرفت گشوده به ما
رحمت حضرت گشاینده
آینه صد هزار می بینم
در همه آن یکی نماینده
این عنایت نگر که حضرت او
کرمی کرده است پاینده
دل ما چشمه ای است یا بحری
از وی آب حیات زاینده
می کشد عشق او روان چه کنم
جذبهٔ او مرا رباینده
نور سید به نور او دیدم
آفتابی خوش است تابنده
شاه نعمت‌الله ولی : قطعات
قطعهٔ شمارهٔ ۱۱۷
هرکس که لباس احدی پوشیده
در راه خدا چو احمدی کوشیده
هر خم شرابی که در این میکده بود
مستانه به ذوق همچو ما نوشیده
از آتش عشق در خرابات فنا
چون خم شراب خود به خود جوشیده
شاه نعمت‌الله ولی : قطعات
قطعهٔ شمارهٔ ۱۱۸
در روزه و در زکوة و در حج
اسرار بسی بود نهفته
اما سری که در نماز است
سرّی است که با تو کس نگفته