عبارات مورد جستجو در ۳۴۴۱ گوهر پیدا شد:
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۳۴
مجنون پریشان توَم دستم گیر
چون می دانی کان توَم دستم گیر
هر بی سر و پای دستگیری دارد
من بی سر و سامان توَم دستم گیر
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۶۳
عمری گشتم شیفته و آواره
نومید شدم زخویشتن یکباره
ای آنک به هیچ چاره محتاج نئی
دریاب کسی را که ندارد چاره
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۱۰۵
در آتش عشق رنگ دل بزاید
جز در غم عاشقی طرب نفزاید
در عشق دل و دلبر ثابت باید
یا رب تو دلی بخش که آن را شاید
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۱۰۸
مقصود میان من و تو پنهان است
دل را سببی هست که سرگردان است
زینجا که منم حدیث بس دشوار است
زآنجا که قبول تست بس آسان است
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۱۱۷
ای از دو جهان به حسن و زیبایی فاش
ای از همه پنهان و به پیدایی فاش
بر حالت ما مگیر زان روی که ما
سودازدگانیم به شیدایی فاش
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۲۲۸ - الخوف
قد کنت اقول لا ابالی بجفا
کردیم چنانک می بنوشم زوفا
الآن اذاصبّ من الحبّ صفا
ترسم که کدورتیش باشد زقفا
اوحدالدین کرمانی : الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها
شمارهٔ ۴۳ - الطریقة
هر آبادی از غم او ویرانی است
هر دانایی در ره او نادانی است
وآن کاو گوید که سرّ سرّش دانم
چون در نگری هنوز سرگردانی است
اوحدالدین کرمانی : الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها
شمارهٔ ۵۴ - الطریقة
در عشق هزار جان و دل بس نکند
جان خود چه بود حدیث جان کس نکند
این راه کسی رود که در هر قدمی
صد جان بدهد که روی وا پس نکند
اوحدالدین کرمانی : الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها
شمارهٔ ۷۹ - الحقیقة
بر حال منت دسترسی نیست که نیست
واندر دلم از تو نفسی نیست که نیست
تنها نه منم چنین که در جمله جهان
زین سان که منم از تو کسی نیست که نیست
اوحدالدین کرمانی : الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید
شمارهٔ ۵۶
در من نگرم زپای تا سر هیچم
چون ذرّه بر مهر منوّر هیچم
نه عقل نه دل نه صبر نه حال نه مال
حاصل همه این است که من بر هیچم
اوحدالدین کرمانی : الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید
شمارهٔ ۵۸
یا روی دلم به سوی دیگر گردان
یا مقصد خود مرا میسّر گردان
گه عاشق و گه عشق و گهی معشوقه
معذورم دار اگر شوم سرگردان
اوحدالدین کرمانی : الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید
شمارهٔ ۷۴
چون بر سر و پای من نگه کرد او دوش
هم از سر پای گفت ای زرق فروش
گفتی سر پایداریم در غم هست
گر بر سر پایداریی پس مخروش
اوحدالدین کرمانی : الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید
شمارهٔ ۷۷
یا قلب ترید وصله مجّانا
هذا هوس و لیته ما کانا
فی النار ولَو بجنّة یلقانا
دع یلقانا لعله یلقانا
اوحدالدین کرمانی : الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید
شمارهٔ ۷۹
از عقل عقیله گشت حاصل ما را
وز فضل فضول گشت منزل ما را
سرگشته بکرده ای تو ای دل ما را
از دست تو پای ماند در گِل ما را
اوحدالدین کرمانی : الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید
شمارهٔ ۹۶
از دل همه ساله درد حاصل باشد
از درد گزیر نیست چون دل باشد
و آن را که زدرد بی نصیب است چو من
هم دل باشد ولیک غافل باشد
اوحدالدین کرمانی : الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید
شمارهٔ ۱۰۱
ای دیدن تو روشنی دیدهٔ دل
یاد تو سکون دل شوریدهٔ دل
انصاف دهم که سخت افسوس بود
سَودای تو در دماغ پوسیدهٔ دل
اوحدالدین کرمانی : الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید
شمارهٔ ۲۴۷
یکباره زعقل و خردم دل بگرفت
وز خیر و شر و نیک و بدم دل بگرفت
احوال حدیث دیگران خود بگذار
از خویشتن و حال خودم دل بگرفت
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۱۳
عشق تو همه دینی و دنیاوی ماست
در عشق تو گر هیچ نداریم رواست
در عشق تو هر گدای سلطان باشد
سلطان که ندارد غم عشق تو گداست
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۱۸
در عشق تو دل را نظری افتاده است
وز هجر تو جان را شرری افتاده است
عشق تو که تاج سر سلطانان است
در دست چو مادر پدری افتاده است
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۲۹
چشم همه اشک گشت و چشمم بگریست
در عشق تو بی چشم همی باید زیست
از من اثری نماند این عشق زچیست
چون من همه معشوق شدم عاشق کیست