عبارات مورد جستجو در ۳۷۸۶۴ گوهر پیدا شد:
اوحدالدین کرمانی : الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان
شمارهٔ ۴۷
گر دست به جانان برسیدی آخر
این درد به درمان برسیدی آخر
ور عمر به پایان برسیدی آخر
این غصّه به پایان برسیدی آخر
اوحدالدین کرمانی : الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان
شمارهٔ ۵۰
بر دل که مقام تست گر نیش زنی
صد جان بدهم به رشوه تا بیش زنی
از نیش تو دل نیست دریغ اما من
می ترسم از آنک نیش بر خویش زنی
اوحدالدین کرمانی : الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان
شمارهٔ ۵۱
گر حکم جهان زیر نگین داشتمی
بر خاک درت نثار چین داشتمی
زآنجا که تویی مرا چنین می داری
گر من توَمی تو را چنین داشتمی
اوحدالدین کرمانی : الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان
شمارهٔ ۵۲
چون دید دلم که شکل موزون داری
خود را به تو داد تا توَش چون داری
دل جام جهان نماست نه جام شراب
کش روز و شب از فراق پرخون داری
اوحدالدین کرمانی : الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان
شمارهٔ ۵۳
ای باد اگر گذر کنی بر صرصر
از من سخن[ی] به یار سیمین بربر
کاو گفت تو را که ای بت حیلت گر
گر هست غمت پس غم من بهتر خور
اوحدالدین کرمانی : الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان
شمارهٔ ۵۶
بی وصل توَم مباد هرگز نفسی
جز درد توَم مباد فریادرسی
عمر من اگر زهجر کوتاه شود
بالای دراز تو بماناد بسی
اوحدالدین کرمانی : الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان
شمارهٔ ۵۹
هر روز دلم در طلب دلداری
بنهاده به نزد خویشتن بازاری
هر جا که شکر لبی و گل رخساری
ما را همه درخور است مشکل کاری
اوحدالدین کرمانی : الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان
شمارهٔ ۶۳
با ما خبری نداری ای بینایی
از روی تو گل همی کند رعنایی
گر تو رخ خویش را به گل بنمایی
چون بلبل مست گل کند رسوایی
اوحدالدین کرمانی : الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان
شمارهٔ ۶۴
ای سوخته و ساخته در کار تو من
ای جان و دلم باخته در کار تو من
عقل و خرد و هوش و دل و دیده و دین
یک یک همه در باخته در کار تو من
اوحدالدین کرمانی : الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان
شمارهٔ ۶۵
سهل است مرا یاد تو افزون کردن
یا دامن دل را سگ پرخون کردن
این آسان است لیک بس دشوار است
سودای تو از دماغ بیرون کردن
اوحدالدین کرمانی : الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان
شمارهٔ ۶۷
امروز چنان گفت نگارم با من
کاین سوز نمی رسد به هر تردامن
بی خود شو اگر نشست خواهی با من
کاینجا منم و تو یا تو گنجی یا من
اوحدالدین کرمانی : الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان
شمارهٔ ۶۸
بنگر تو بدان ماه فروز دل من
باور نکنی قصّهٔ سوز دل من
این واقعه را کسی تواند دانست
کاو خفته بود شبی به روز دل من
اوحدالدین کرمانی : الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان
شمارهٔ ۶۹
ای عادت تو وعدهٔ باطل دادن
در جام شکر شربت قاتل دادن
وآن زلف شکستهٔ تو را دادم دل
کز لطف بود شکسته را دل دادن
اوحدالدین کرمانی : الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان
شمارهٔ ۷۱
بی روی تو دل گفت چه کار آید ازو
جز ناله که هر دمی هزار آید ازو
می گرید تا خاک شود وز گل او
نی روید و ناله های زار آید ازو
اوحدالدین کرمانی : الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان
شمارهٔ ۷۳
جزعت به کرشمه چون کند عهدی نو
خواهم که کنم پیش رخت جان به گرو
گوید چشمت به غمزه برخیز و برو
گر مست نئی حدیث مستان مشنو
اوحدالدین کرمانی : الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان
شمارهٔ ۷۴
ای شب تو علی رغم بدآموز مرو
شمع طرب مرا برافروز مرو
ای صبح به جان او که امشب تو میا
وای شب به جمال او که امروز مرو
اوحدالدین کرمانی : الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان
شمارهٔ ۷۵
ابروت که آسمان بیاراید ازو
خورشید چو با هلال بنماید ازو
روزم شب گشت رسم عیدی بفرست
خرمای لبت که بوی شیر آید ازو
اوحدالدین کرمانی : الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان
شمارهٔ ۷۹
ای دیدن روی تو دل آرای همه
وصل لب لعل تو تمنّای همه
گر با دگری به از منی وای به من
ور با همه کس همچو منی وای همه
اوحدالدین کرمانی : الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان
شمارهٔ ۸۲
ترکی مکن ای ترک خطایی با من
نادیده خطایی به خطایی با من
زین پس به خطت من به خطا پا ننهم
گر زانک به وصل در خط آیی با من
اوحدالدین کرمانی : الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان
شمارهٔ ۸۴
گر با من خسته دل بیفتد رایش
جان و دل و دیده هر سه سازم جایش
وآنگاه مرا زغایت سودایش
روزی بینی بمرده اندر پایش