عبارات مورد جستجو در ۲۴۳۴۸ گوهر پیدا شد:
سنایی غزنوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۲۳
چون نزد رهی درآیی ای دلبر کش
پیراهن چرب را تو از تن درکش
زیرا که چو گیرمت به شادی در کش
در پیرهن چرب تو افتد آتش
سنایی غزنوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۲۹
هر چند بود مردم دانا درویش
صد ره بود از توانگر نادان بیش
این را بشود جاه چو شد مال از پیش
و آن شاد بود مدام از دانش خویش
سنایی غزنوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۵۶
با چهرهٔ آن نگار خندان ای گل
بیرون نبری زیره به کرمان ای گل
بیهوده تن خویش مرنجان ای گل
هان چاک مزن بر به گریبان ای گل
سنایی غزنوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۵۷
ای عمر عزیز داده بر باد ز جهل
وز بی‌خبری کار اجل داشته سهل
اسباب دوصد ساله سگالنده ز پیش
نایافته از زمانه یک ساعت مهل
سنایی غزنوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۰۶
گه سوی من آیی از لطیفی پویان
گه عهد شکن شوی چو رشوت جویان
گه برگردی ستیزهٔ بدگویان
این درنخورد ز فعل نیکورویان
سنایی غزنوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۰۷
آزار ترا گرچه نهادم گردن
غم خورد مرا غمم نخواهی خوردن
از محتشمی نیست مرا آزردن
تو محتشمی مرا چه باید کردن
سنایی غزنوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۰۸
اندر دریا نهنگ باید بودن
واندر صحرا پلنگ باید بودن
مردانه و مرد رنگ باید بودن
ورنه به هزار ننگ باید بودن
سنایی غزنوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۱۳
فرمان حسود فتنه‌انگیز مکن
چشم از پی کشتن رهی تیز مکن
چون عذر گذشته را نخواهی باری
با من سخنان وحشت‌انگیز مکن
سنایی غزنوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۲۰
پندی دهمت اگر پذیری ای تن
تا سور ترا به دل نگردد شیون
عضوی ز تو گر صلح کند با دشمن
دشمن دو شمر تیغ دو کش زخم دو زن
سنایی غزنوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۲۳
بد کمتر ازین کن ای بت سیمین‌تن
کایزد به بدت باز دهد پاداشن
یکباره مکن همه بدیها با من
لختی بنه ای دوست برای دشمن
سنایی غزنوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۳۵
آب ارچه نمی‌رود به جویم با تو
جز در ره مردمی نپویم با تو
گویی که چه کرده‌ام نگویی با من
آن چیست نکرده‌ای چگویم با تو
سنایی غزنوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۵۵
گر بدگویی ترا بدی گفت ای ماه
هرگز نشود بر تو دل بنده تباه
از گفتهٔ بدگوی ز ما عذر مخواه
کایینه سیه نگردد از روی سیاه
سنایی غزنوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۵۸
زین عالم بی وفا بپردازی به
خود را ز برای حرص نگدازی به
عالم چو به دست ابلهان دادستند
با روی زمانه همچنان سازی به
سنایی غزنوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۵۹
گر تو به صلاح خویش کم نازی به
با حالت نقد وقت در سازی به
در صومعه سر ز زهد نفرازی به
بتخانه اگر ز بت بپردازی به
سنایی غزنوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۷۱
تا تو ز درون وفای او می‌جویی
وانگه ز برون جفای او میجویی
زان کی برهی که نیک و بد با اویی
از پنبه همی کشتن آتش جویی
سنایی غزنوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۷۵
چون حمله دهی نیک سوارا که تویی
چون بوسه دهی ظریف یارا که تویی
در صلح شکر بوسه شکارا که تویی
در جنگ قوی ستیزه گارا که تویی
سنایی غزنوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۷۹
با خصم تو از پی تو ای دهر آرای
مهرافزایم گر چه بود کین‌افزای
ور تیغ دورویه کرد از سر تا پای
خود را چو کمر در دل او سازم جای
سنایی غزنوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۸۱
خود را چو عطا دهی فراوان مستای
وز منع کسی نیز مرو نیک از جای
در منع و عطا ترا نه دستست و نه پای
بندنده خدایست و گشاینده خدای
سنایی غزنوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۹۰
از نکتهٔ فاضلان به اندام‌تری
وز سیرت زاهدان نکونام‌تری
از رود و سرود و می غم انجام‌تری
من سوختم و تو هر زمان خام‌تری
سنایی غزنوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۹۳
راهی که به اندیشهٔ دل می‌سپری
خواهی که به هر دو عالم اندر نگری
در سرت همیشه سیرت گردون دار
کانجا که همی ترسی ازو می‌گذری