هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از زبان شاعری است که با تشبیهات زیبا و استعاره‌های غنی، درد فراق و اشتیاق به معشوق را بیان می‌کند. شاعر از ساقی می‌خواهد که اگر هنوز می‌ماند، جامی به او بدهد تا از سوختگی جانش در فراق بکاهد. او ظاهر را کنار می‌گذارد و به باطن توجه می‌کند، و عشق را حقیقی‌تر از ریا و تظاهر می‌داند. شاعر با توصیف زیبایی‌های معشوق، مانند لب یاقوت‌گونه و خط سبزش، از عشق و اشتیاق خود می‌گوید و در نهایت بیان می‌کند که در دفتر خرج عشق او، جز صبر چیزی باقی نمانده است.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۶۱

ساقی قدحی در ده گر هیچ می ات باقیست
کز سوختگی جانم در غایت مشتاقیست

گر خادم مسجد را قندیل بکف بینم
از شوق دلم گوید کاین ساغر و آن ساقیست

معنی طلب از باطن بگذر زره ظاهر
کار استن صورت سالوسی و زراقیست

شنگرف لب لعلت زنگار خط سبزت
از صمغ سرشک من در غایت براقیست

مستوفی عشق تو در دفتر خرج من
جز صبر نمیراند مجموع غمت باقیست

گر ابن یمین بوسی از لعل تو برباید
معذور همیدارش کان از ره ذواقیست
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.