هوش مصنوعی: این متن شعری است که به زیبایی‌های سفر و جدایی از وطن و عزیزان اشاره دارد. شاعر از غم هجران و درد دوری می‌گوید و شرایطی را توصیف می‌کند که ناچار به ترک دیار و آشیانه خود شده است. در عین حال، به آمادگی برای پذیرش سرنوشت و ادامه راه با وجود تمام سختی‌ها اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی است که درک آن برای مخاطبان کم‌سن‌وسال دشوار است. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و اصطلاحات ادبی ممکن است برای نوجوانان جوان‌تر چالش‌برانگیز باشد.

غزل شمارهٔ ۵۰۵

سفر نیکوست اما نه زکوی دلستان رفتن
بسان شمع هم در بزم باید از میان رفتن

نقاب غنچه بگشاده، می و معشوق آماده
عجب گر زنده رود اکنون تواند زاصفهان رفتن

زجوش گل نگنجید آشیان من، زهی طالع
که در فصل چنین می بایدم از گلستان رفتن

نه تاراج خزانی بود و نه آسیب خار اینجا
بجز آوارگی باعث چه بود از آشیان رفتن

دل و جان، صبر و طاقت جمله می مانند و می باید
ره خونخوار هجران ترا با کاروان رفتن

تو خود رفتی کلیم، اما گران مژگان برگشته
ترا تکلیف برگشتن کند، کی می توان رفتن
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۰۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۰۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.