هوش مصنوعی: این شعر از کلیم کاشانی بیانگر احساسات عمیق شاعر از جمله غم، ناامیدی، عشق و آرزو است. او از مفاهیمی مانند اشک، دل شکسته، بخت بد و دوری از یاران سخن می‌گوید و با استفاده از استعاره‌های زیبا، احساسات خود را به تصویر می‌کشد.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و عرفانی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی احساسی دارد. همچنین، برخی از استعاره‌ها و مفاهیم ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

غزل شمارهٔ ۱۶۳

دل دامن مجاورت چشم تر گرفت
با طفل اشک صحبت دیوانه در گرفت

نقشم ز یمن فقر بافتادگی نشست
نتوان بسان سایه ام از خاک برگرفت

بیطالع از زلال خضر خون خورد که شمع
جان کاستن وظیفه ز فیض سحر گرفت

در باغ دهر جز بر پژمردگی نداد
گوئی نهال بخت من آب از شرر گرفت

آبی ز آبله برخ پای خفته زن
باید ز پیش رفته رفیقان خبر گرفت

زنگ از دلت بصیقل سامان نمی رود
خواهی اگر ز آینه خود را زبر گرفت

از دل حدیث آرزویت چون بنامه رفت
از اشتیاق مور رقم بال و پر گرفت

صحبت میان صافدلان هم بسر نرفت
در روزگار ما دل آب از گهر گرفت

چون کشور وجود عدم گرچه تنگ نیست
آسوده تر کسی است که جا بیشتر گرفت

صندل بخامه مال ز خوناب دل کلیم
کز حرف اشتیاق منش دردسر گرفت
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۶۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۶۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.