هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق ناامیدانه و دل‌سوختگی خود سخن می‌گوید. او از بی‌تابی در فراق معشوق، بی‌قراری و بی‌خویشتنی در عشق می‌نالد و ابراز می‌کند که حاضر است همه چیز را فدا کند، حتی عقل و دین خود را. همچنین، او از طمع به وصال و ناامیدی از آن می‌گوید و در نهایت، مستی و آشفتگی خود را ناشی از مخالفت با روش زاهدان می‌داند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه‌ی پیچیده و گاه عرفانی است که درک آن به بلوغ فکری و تجربه‌ی بیشتری نیاز دارد. همچنین، برخی اشارات به مفاهیم مذهبی و عرفانی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامفهوم یا سنگین باشد.

شمارهٔ ۸۶۵

دل ندارم که ز رویِ تو شکیبا باشم
چون کنم چند چنین بی دل و تنها باشم

بی دلان اند که از دوست ندارند شکیب
به همه وجه اگر باشم از آنها باشم

همه شب در طلبِ وصلِ تو چون خامْ طمع
با دلی سوخته در پختنِ سودا باشم

یاربم طاقتِ خورشیدِ جمالت باشد
تا زمانی نگران در تو چو حربا باشم

بویِ اسلام نیاید ز من و رنگِ صلاح
تا پرستند هی آن زلفِ چلیپا باشم

از خردمندی و داناییِ من ناید هیچ
تا من آشفته ی آن قامت و بالا باشم

طمعِ صدرِ سرا پرده ی وصلت هیهات
لایقِ صحبتِ دربان تو آیا باشم

گر به بت خانه فرستی و اشارت رانی
به پرستیدنِ لات و هبل آنجا باشم

ارز حکم تو بگردم من و سرگردانی
به رضایِ تو و رایِ تو روم تا باشم

نقد چون حاصلِ وقت است و مهیّا امروز
پس چرا منتظرِ وعدهی فردا باشم

صیقلِ زنگِ غم آیینه ی دل را هیهات
چون نزاری من از آن مولعِ صهبا باشم

این همه مستی و آشفتگی من زان است
تا خلافِ روشِ زاهدِ رعنا باشم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۶۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۶۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.