هوش مصنوعی: شاعر در این غزل از عشق و فراق یار می‌گوید و درد دوری و اشتیاق وصال را بیان می‌کند. او از صبر و شکیبایی خود می‌گوید اما تأکید می‌کند که این انتظار برایش سخت و طاقت‌فرساست. شاعر از یار خود می‌خواهد که رحمت کند و او را از این حالت نجات دهد. همچنین، او خود را خاک پای یار می‌داند و از ذلت و خواری در راه عشق سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و عرفانی است که درک آن به بلوغ فکری و احساسی نیاز دارد. همچنین، برخی از اصطلاحات و مفاهیم به کار رفته ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

شمارهٔ ۸۰۰

گر یک نفس از تو می شکیبم
از معتقدان مکن حسیبم

بختم به وصالِ تو بشارت
می آرد و من نمی فریبم

در ساخته ام به نارِ سینه
چون دست نمی رسد به سیبم

خون کرد جگر شبِ فراقت
چون روزِ قیامت از نهیبم

بر ماه مپوش طرفِ برقع
خود زلف تو بس بود حجیبم

ای چشمۀ آفتابِ روشن
حربا صفت از تو ناشکیبم

من خاکِ توم غباربردار
مگذار چو آب سر به شیبم

بیزاری و آن گه از نزاری
هیهات مکش بدین عتیبم

تو حاکمی ار عنان بپیچی
من زنده و مرده در رکیبم
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۹۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۰۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.