هوش مصنوعی: شاعر در این متن آرزوی رهایی از دغدغه‌های دنیوی مانند نام، ننگ، فخر و عار را بیان می‌کند. او می‌خواهد در گلزار باشد و از خارهای زندگی دوری کند، از محنت‌ها رها شود و مانند چالاکان از بهشت و جهنم آزاد باشد. همچنین، او از دشمنی‌ها و نفس ناقص خود شکایت دارد و به مخاطب توصیه می‌کند که برای شادمانی، از غم خوردن دوری کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و اخلاقی است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۷۳۱

دلی می خواهم از هر کار فارغ
زنام و ننگ و فخر و عار فارغ

مرا باید که در گلزار باشم
به گل مشغول لیک از خار فارغ

چنان فارغ ز محنتها به یک بار
که هست از محنت من یار فارغ

چو چالاکان ز خلد و دوزخ آزاد
چو ناپاکان ز نور و نار فارغ

خمار آلوده چون محتاج راح است
نمی یارد شد از خمار فارغ

عدو یک لحظه کی بوده است هرگز
ز دعوی های نا هموار فارغ

دلا گر بشنوی یک نکته از من
شوی از هفت و پنج و چار فارغ

اگر خواهی که باشی شادمانه
ز غم خوردن مرا بگذار فارغ

نزاری از بلای نفس ناقص
شود هم عاقبت یک بار فارغ
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۳۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۳۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.