هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و غزلگونه، بیانگر درد و رنج عاشق از بیتوجهی معشوق است. شاعر از زلف و جعد معشوق سخن میگوید و از عشق و فراموشی شکایت میکند. او از معشوق میخواهد که حداقل در خلوت به او توجه کند و از بیگناهی خود میگوید. شعر پر از احساسات شدید و نالههای عاشقانه است.
رده سنی:
16+
محتوا شامل احساسات پیچیده عاشقانه و شکایت از بیتوجهی معشوق است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر نامفهوم یا سنگین باشد. همچنین، درک عمیق از اشعار کلاسیک معمولاً به بلوغ فکری و تجربه بیشتری نیاز دارد.
شمارهٔ ۷۱۶
ای زلف تو تکیه کرده بر گوش
وی جعد تو حلقه گشته بر دوش
ای کرده تنم ز عشق مفتون
وی کرده ولم ز رنج مدهوش
چون رزم کنی و بزم سازی
ای لاله رخ سمن بنا گوش
گویند ترا مه قدح گیر
خوانند تورا بت زره پوش
گیرم که شبی مرا به خلوت
تا روز نگیری اندر آغوش
نیکو نبود که بیگناهی
یک باره کنی مرا فراموش
هر گه که کنم عتاب با تو
عمدا ببری ز خویشتن هوش
گیرم ندهی جواب من خوش
باری سخنی به طبع بنیوش
می کرد نزاری تو تا صبح
از ناله من جهان پر از جوش
یارب شب تو مباد هرگز
زان گونه که من گذاشتم دوش
وی جعد تو حلقه گشته بر دوش
ای کرده تنم ز عشق مفتون
وی کرده ولم ز رنج مدهوش
چون رزم کنی و بزم سازی
ای لاله رخ سمن بنا گوش
گویند ترا مه قدح گیر
خوانند تورا بت زره پوش
گیرم که شبی مرا به خلوت
تا روز نگیری اندر آغوش
نیکو نبود که بیگناهی
یک باره کنی مرا فراموش
هر گه که کنم عتاب با تو
عمدا ببری ز خویشتن هوش
گیرم ندهی جواب من خوش
باری سخنی به طبع بنیوش
می کرد نزاری تو تا صبح
از ناله من جهان پر از جوش
یارب شب تو مباد هرگز
زان گونه که من گذاشتم دوش
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۱۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۱۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.