هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه بیانگر احساسات عمیق شاعر نسبت به معشوق است. او از عشق بی‌پایان، اشتیاق به دیدار، و تأثیرات این عشق بر زندگی خود سخن می‌گوید. شاعر از زیبایی‌های معشوق، مانند زلف و لب‌هایش، یاد می‌کند و بیان می‌کند که تمام عمرش را در طلب او صرف خواهد کرد. همچنین، او از بی‌قراری و جنون ناشی از عشق و ناتوانی در توصیف کامل زیبایی معشوق می‌گوید.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مضامین عاشقانه عمیق و احساساتی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و تشبیهات پیچیدهٔ ادبی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

شمارهٔ ۶۸۱

وَه وَه از جانِ به لب آمده بر بویِ لبش
وزتنِ مانده خیالی ز خیالِ قصبش

زلف و رویش هبل ولاتِ منِ مجنون اند
شب و روزِ منِ آسیمه سر از روز و شبش

ز ابتدا بی دلی و شیفته رایی کردن
از کجا خاست مرا با تو بگویم سببش

بوسه یی چند به من داد وز آن وقت چنین
جگرم گرم شده ست از لبِ هم چون رطبش

زندگانیِ من و عمرِ گرامی آن است
که بقایایِ بقا صرف کنم در طلبش

گر دلم برد نگارا به سرِ زلفِ تو دست
من نیارم تو بفرمای به واجب ادبش

گر چه بی وجه بود عیب و ملامت کردن
بی دلی را که بود آرزویت مستحبش

شرحِ حسنِ تو به تفضیل نمی یارم گفت
گاه گاه از پیِ تخفیف کنم منتخبش

گر جهان خلد برین است نزاری را بس
سرِ کویِ تو مقاماتِ نشاط و طربش
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۸۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۸۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.