هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از تجربیات عاشقانه خود در سنین پیری می‌گوید و از عشق دیرینه‌اش که اکنون به بلا تبدیل شده، سخن می‌راند. او هشدار می‌دهد که عشق در پیری خطرناک است و از دست دادن دل در این سن، رهایی از آن را ناممکن می‌سازد. شاعر همچنین از مستی ناشی از شوق عشق و بی‌خبری از خود می‌گوید و در پایان، از خداوند می‌خواهد که او را از این امتحان سخت بگذراند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و تجربیات زندگی است که درک آن‌ها برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، برخی از ابیات نیاز به درک و تجربه بیشتری از زندگی دارند.

شمارهٔ ۶۱۰

دل از دست دادم به پیرانه سر
بلا را برانگیختم معتبر

که با خود کند این‌که من کرده‌ام
کسی عشق بازد به پیرانه‌سر

دلی‌ رفته از دست هر دم چنین
که دیده‌ست آخر به اوّل نظر

کسی از قضا نیست ایمن بلی
بدانسته‌ام از قضا این قدر

وگرنه پس از روزگارِ نشاط
جوانی و دل‌بازی ا‌ِم در چه خور

ز عقدِ کمندِ نغوله گریز
پدروار پندی‌ست هان ای پسر

بدان حلقه حلقت اگر قید شد
خلاصت محال است هرگز دگر

ز چشمانِ خون‌ریز پرهیز کن
اگر عقل‌ داری ز مست الحذر

تحاشی کن از غمزۀ چشمِ مست
که آن تیر را سینه باشد سپر

هنوز از میِ شوق مستم چنان
که از هستیِ خود ندارم خبر

نزاری به زاری بنه بنده‌وار
سرِ عذر بر آستانِ سحر

که تیرِ نیازِ سحر بر هدف
کند بیش‌تر در اجابت اثر

ملامت ز پیش و ملامت ز پس
خدایا ازین امتحان در گذر
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۰۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۱۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.